گل سرخ و علف هرز
تجربهای در ترجمهٔ ادبی: گل سرخ و علف هرز
امروز ترجمه اصلیترین دریچهٔ آشنایی ما با جهان و جهانیان است به گونهای که بر تألیف در فارسی پیشی گرفته. به همین دلیل بهبود کیفیت ترجمه اهمیت بهسزایی یافته. ترجمههای خوب میتوانند راه را برای تألیفهای خوب باز کنند. جایگاه فعلی ترجمه باعث شده که هر کسی با کورهسوادی که از زبان خارجی دارد دستبهکار شود و اثری را به زیور طبع بیاراید. آثار فراوانی که از مترجمان خامدست عرضه میشود تهدیدی جدی است علیه فرهنگ ایران و زبان فارسی. آموزش نوین و علمی و عملی ترجمه و بهرهگیری از نظریات ترجمهپژوهی و تجربیات مترجمان بزرگ میتواند مبنایی برای بهبود کیفیت ترجمه باشد.
ترجمهٔ ادبی جایگاه والایی در فرهنگ ما دارد و از آن استقبال زیادی میشود و مترجمان ریز و درشتی در این زمینه فعالیت دارند. دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و افراد زیادی به آموزش مترجمان ادبی و غیرادبی میپردازند، اما این آموزشها غالباً بهرهٔ عملی مثبتی ندارد، چراکه عمدتاً بر نظریه تمرکز دارند و کمتر به عمل ترجمه میپردازند و برخی از آنها با واقعیات بازار نشر و آنچه جامعهٔ نشر از مترجمان انتظار دارد بیگانهاند. در این نوشتار یک اثر کوتاه ادبی انتخاب شده و مراحل مختلف ترجمهٔ آن از جوانب مختلف دستوری و واژگانی و معنایی و سبکی و صوری توضیح داده شده. باشد که به کار نومترجمان و ترجمهآموزان بیاید. متن انگلیسی و ترجمهٔ آن در پایان این گفتار آمده.
جیمز گرووِر تِربِر[۱] (۱۸۹۴ ـ ۱۹۶۱) نویسندهٔ طنزپرداز امریکایی است. معروفترین اثرش حکایتهایی برای زمانهٔ ما[۲] (۱۹۴۰) و باز هم حکایتهایی برای زمانهٔ ما[۳] (۱۹۵۶) است که نقیصهای است بر حکایتهایی به سبک ازوپ و لافونتن، اما با پرداختی نو و مضامین جدید اجتماعی و سیاسی و روانشناختی. هر دو اثر را در قالب یک کتاب ترجمه کردهام که نشر نو آن را در ۱۳۹۷ به چاپ رسانده. «گل سرخ و علف هرز» حکایتی است از کتاب دوم.
گل سرخ با علف هرز همصحبت میشود و او را به خاطر بیخاصیت بودن و بیبهره بودن از زیبایی تحقیر میکند. گل سرخ میگوید شما اسمهایتان هم مثل خودتان زشت است و علف هرز جواب میدهد ما اسمهای زیبا هم داریم. گل سرخ از محاسن خود میگوید و علف هرز از ناپایداری و زودمرگی گل سرخ. بادی مثل تیر شهاب میآید و گل سرخ را پرپر میکند. اما عمر علف هرز هم دیری نمیپاید و دست باغبان آن را از بیخوبن میکند. نتیجهٔ اخلاقی حکایت این است: در این دنیای فانی همهچیز فانی است.
قبل از شروع بررسی عناصر مهم ترجمهای این حکایت، لازم است مطلبی را درباره فرهنگهای مورد استفاده در ترجمه بیان کنم.
فرهنگهای دوزبانهٔ زیادی در فارسی هستند، اما سه فرهنگْ دقیقتر و علمیترند و میتوان به آنها اعتماد کرد، گرچه ممکن است آنها هم در مواردی به راه خطا رفته بودند. این آثار به ترتیب اعتبار عبارتاند از:
فرهنگ نشر نو، محمدرضا جعفری
فرهنگ پویا، محمدرضا باطنی
فرهنگ هزاره، علیمحمد حقشناس، حسین سامعی و نرگس انتخابی
علاوه بر این، مترجم حتماً باید به فرهنگهای تکزبانه، چه انگلیسی و چه فارسی، مراجعه کند. غیر از کتابهایی که بیشتر در دسترس ما قرار دارد مانند فرهنگهای زبانآموز آکسفورد و لانگمن، از فرهنگهای مفصل هم استفاده کنید. به فرهنگهای عرضهشده در گوشیهای همراه اکتفا نکنید، چراکه کوچکاند و انواع دوزبانهٔ آنها ابتدایی و غیرعلمی است. اینگونه آثار تنها برای رفع نیازهای اولیه کافیاند. فرهنگها و منابع اینترنتی هم که ابتدا و انتها ندارند. گذشته از این، هر متنی ویژگیهای خاصی دارد و ممکن است در یک رمان یا داستان کوتاه از اصطلاحات تخصصی یک یا چند رشتهٔ مرتبط با داستان استفاده شود که مترجم را نیازمند مراجعه به فرهنگها و واژهنامههای تخصصی آن موضوعات بکند. در ترجمهٔ این حکایت لازم شد از فرهنگها و واژهنامههای گیاهشناسی و زیستشناسی هم استفاده کنم.
وقتی common با نام جانوران و گیاهان میآید عادیترین و معمولیترین آنها را نشان میدهد مانند
کپور (معمولی) common carp
زبان گنجشک (معمولی) common ash
افعی (معمولی) common viper
جو (معمولی) common barley
همانطور که commen cold یعنی سرماخوردگی معمولی در مقابل سرماخوردگیهای دیگر مانند آنفوآنزا و سرماخوردگی ویروسی و گریپ، common weed به علفهای هرزی گفته میشود که در باغها و مزارع، یعنی مکانهایی عام برای انسانها، میروید. از طرفی، common به چیز معمولی و پیشافتادهای اطلاق میشود که در همهجا یافت میشود و مبتذل و پست است. مکان رویش این گیاه در حکایت ما باغ است و مکانی معمولی و نیازی به تکرار این مؤلفهٔ معنایی برای علف هرز نیست. اما چرا نویسنده از common استفاده کرده؟ چون میخواسته حقیر بودن علف هرز را نشان دهد. گل سرخ در این پاراگراف با صفت lovely توصیف شده و در پاراگراف نهایی با صفت beautiful و این دو در تقابل با صفت common برای علف هرز قرار دارند. و بنابراین، «ناقابل» را بهجای آن انتخاب کردم.
look down upon یک فعل گروهی است به معنای به دیدهٔ تحقیر به کسی نگاه کردن. این طرزِ نگاه گل سرخ است. نگاه علف هرز look up at است که ظاهراً معنای لفظی دارد، اما در این متن این دو نگاه در تقابل با همدیگر قرار گرفتهاند. پس اولی را از «موضع بالا» نوشتم و دومی را «سرش را بلند کرد و نگاهی از موضع پایین به گل سرخ انداخت»، یعنی هم معنای لفظی و هم معنای استعاری.
اولین حرف گل سرخ درواقع یک جملهٔ همپایه (جملهای که با حروفی مانند «و»، «یا» بههم میپیوندند) است که از سه جملهٔ هستهای و پایهای تشکیل شده:
You are an unwelcome guest.
You are economically useless.
You are unsightly of appearance.
بخش اول طبعاً به جمله ترجمه میشود، اما با ترجمهٔ دو بخش بعدی، که گزارههایشان گروه صفتی است، در قالب عبارت و گروه به برگردان راحت و سرراستی نرسیدم. «به لحاظ/ از نظر اقتصادی بیارزش هستی» و امثال آن متناسب با سبک زبان گفتار در دیالوگها نیست. درنتیجه آنها را به جملهٔ مستقل تبدیل کردم: ارزش اقتصادی نداری، قیافهٔ کریهی داری.
عبارت دوم در پاراگراف آخر عیناً تکرار شده که ترجمههایشان در این دو بخش باید یکدست باشد. عبارت سوم هم با تفاوت اندکی در آنجا آمده.
unsightly of appearance یک گروه صفتی است مرکب از یک صفت و یک گروه حرف اضافه که برای دادن اطلاعاتی دربارهٔ صفت بهکار رفته. در اینجا یک تغییر مقولهٔ دستوری انجام گرفت و گروه صفتی به گروه اسمی (قیافهٔ کریه) تبدیل شد.
تکواژهای دستوری (حرف اضافه، حرف تعریف، حرف ربط و عطف و مانند آن) معنای مستقلی ندارند، بلکه رابطهٔ کلمات دیگر و نقش آنها را در جمله و جملهواره و عبارت نشان میدهند. از سویی، در ترجمهٔارتباطی[۴] تأکید بر پیام و نیت اصلی متن مبدأ و انتقال معنای بافتی است به گونهای که برای مخاطب متن مقصدْ آشنا و شیوا و سلیس باشد. در این نوع ترجمه بنا به نیازهای مخاطب و هنجارهای زبان مقصد تغییراتی صورت میگیرد. گل سرخ سه ایراد اساسی از علف هرز میگیرد و آنها را پشت سر هم ردیف میکند. در انگلیسی آخرین مورد با and آمده، اما در فارسی وقتی چنین پیامی را میخواهیم در زبان گفتار انتقال دهیم، آنها را بدون حرف عطف میآوریم. پس and در ترجمه حذف شد. این بخش را یک بار با «و» قبل ازآخرین جمله و یک بار بدون آن بخوانید و ببینید کدامیک طبیعیتر است و شما کدامیک را در فارسی ترجیح میدهید.
The Devil must love weeds, he made so many of them.
اگر به ژرف ساخت جمله دقت کنیم میبینیم که یک رابطهٔ علت و معلولی بین این دو بخش هست که در روساخت منعکس نشده. در فرایند تصریح[۵]، اطلاعاتی که بهطور تلویحی در متن مبدأ وجود دارد بهروشنی در متن مقصد آشکار میشود و اطلاعات پنهان اضافه میشود و من هم این رابطه را با «که» نشان دادم.
نتیجهگیری منطقیای را که must (فعل کمکی) نشان داده با قید «گویا» انتقال دادم.
نویسنده میگوید شیطان علفهای هرز زیادی را خلق کرده و رویانده است. این بخشْ دیالوگ است و به زبان گفتار. پس باید معادلی انتخاب کرد که متعلق به زبان گفتار باشد و سبز کردن و سبز شدن در این گونهٔ زبان به معنای رویاندن و روییدن است.
فرهنگهای دوزبانهٔ در یافتن معنای fester به من کمکی نکردند. به پنج فرهنگ تکزبانهٔ انگلیسی مراجعه کردم و با توجه به موقعیتی که در این متن با آن روبهرو هستیم و با عنایت به این تعریف فرهنگ زبانآموز مریام وبستر، «گل سوسن پلاسیده» را از آن استخراج کردم:
to become worse as time passes
suppose در اینجا فرض کردن نیست، بلکه حدس و گمان زدن است. go for یعنی در مورد کسی یا چیزی صادق بودن و شامل حال کسی یا چیزی شدن. این واحدهای معنایی را با هم جمع کردم و به صورت یک کل یکپارچه ارائه دادم:
, and, one supposes, that goes for roses.
و میشود گفت که گل سرخ هم همینطور باید باشد.
ضمناً that در اینجا ضمیر موصولی نیست، بلکه ضمیر معمولی است که به مطالب جملهٔ قبل (بدبو بودن گل سوسن پلاسیده) برمیگردد.
چرا گل سرخ متکبرانه میگوید اسم من دوروتی پرکینز است؟ باید حکمتی در کار باشد. چه چیزی در اسم دوروتی پرکینز هست که گل سرخ به آن افتخار میکند؟
نویسندگان گاهی هدف و مقصد یا غرض و مرض خاصی در انتخاب اسم شخصیتهایشان دارند. انتخاب اسم در اینجا دلیل خاصی دارد. Dorothy یعنی هدیهٔ پروردگار و موهبتی الاهی و عطیهٔ خداوندی، که یکی از پرکاربردترین نامهای زنان و دختران در جوامع انگلیسیزبان است. مسلمانان هم به همین دلیل اسم عطیه را بر دخترانشان میگذارند. Perkins در اصل Pierrekin بوده یعنی از خانوادهٔ پییرو پیتر. petros در یونانی و petra در لاتین به معنای صخره و سنگ است و اصلیترین تلمیح این کلمه به پطرس رسول از حواریون عیسی پیامبر است. حضرت عیسی در انجیل مَتّیٰ (باب ۱۶، آیهٔ ۱۸) خطاب به او میگوید: «تویی پطرس و بر این صخره کلیسای خود را بنا میکنم و ابواب جهنم بر آن استیلا نخواهند یافت.» پس دوروتی اسم مذهبی است و مایهٔ افتخار.
در فارسی اول فعل گزارشی را میآوریم و بعد گفتهها را نقل میکنیم. در انگلیسی گاهی فعل گزارشی را در وسط یک جمله یا بین دو جملهٔ نقلقول میآورند.
“At least,” he said, “I do not come from a family of climbers.”
‘‘My name is Dorothy Perkins,’’ the rose said haughtily.
‘‘I think you must be a burglarweed,’’ said the disdainfull Miss Perkins, ‘‘for you get in in where you’re not wanted…’’
نکتهٔ ظریفی در ترتیب فاعل و فعل این دو فعل گزارشی هست. در اولی ابتدا فاعل آمده و سپس فعل (ترتیب اصلی) و در دومی ابتدا فعل و سپس فاعل. تأکید دومی بیشتر است، اما در فارسی هردوی آنها را ناچار به ترتیب فاعل و فعل میآوریم.
گل سرخ نام علفهای هرز را دستمایهٔ تمسخر قرار میدهد و از سه مورد که زشت هستند نام میبرد:
what are you – a beetleweed, a bladderweed, a beggarweed.
نخستین و پرکاربردترین تعریف ترجمه عبارت است از انتقال معنا و پیام و مفهوم از زبان مبدأ به زبان مقصد در درجهٔ اول. گاهی سبک و ویژگیهای زبانی و آوایی بهویژه در متون ادبی اهمیت پیدا میکند که مترجم موظف به انتقال آنها هم هست. اما در مواردی نقش کلمات و نه معنا و ویژگیهای سبکی آنها در اولویت قرار میگیرد. در ترجمهٔ جملهٔ بالا معنای این سه کلمه مهم نیست، بلکه نقش آنها در توهین و تحقیر اهمیت پیدا کرده است. ترجمهٔ این سه کلمه مسئله را حل نمیکند، بلکه باید چند اسم فارسی گیاه را پیدا کرد که زشت باشد و نشانهای از حقیر بودن علف هرز. باید اسمهایی را یافت که بتوان با آن توهین کرد. پس دنبال معانی این سه کلمه نمیگردم، بلکه میروم سراغ کتابهای گیاهشناسی و زیستشناسی و دنبال اسمهای زشت گیاهان میگردم و علف جِنّ، علف شاشِ خر (همسنگ bladderweed، اما قبیحتر از آن)، خارْشتر، تلخه، گیجدانه، علف بواسیر، قیچْبرگ و چچم را پیدا میکنم. (تلفظ کلمهٔ آخر چَچَم است، ولی چه باک اگر تلفظ این اسم غریب را خوانندگانم هم مثل من ندانند؛ مسئلهٔ اصلی در اینجا غرابت و توهین است.) اینها را مینویسم با علم به اینکه معادلهایم قویتر از متن مبدأ هستند. شدت و قوت گرفتن (گریزناپذیر) معنا و ویژگیهای سبکی و گفتمانی ترجمه نسبت به متن اصلی یکی از پدیدههای ترجمه است که به آن «تشدید»[۶] میگویند؛ در مقابل اُفت[۷] در ترجمه که عبارت است از تضعیف یا کاهش گریزناپذیر معنا و ویژگیهای سبکی و گفتمانی متن مقصد (هاشمی میناباد ۲۴۸:۱۳۹۶).
در مثال بالا مسئلهٔ ترجمهای برگرداندن و انتقال نقش این کلمات از زبان مبدأ به زبان مقصد بود که به آن ترجمهٔ نقشی[۸] میگویم. اندیشهٔ این مفهوم زمانی به ذهنم خطور میکرد که در یک فیلم دوبلهشده دیدم که کسی جملهای ساده و معمولی را چند بار تکرار میکند اما همه به او میخندند و او سنگ روی یخ میشود. مشکل در این بود که او جملهای را باید تکرار میکرد که همنشینی کلمات و آواهای یکسان و مشابه، تلفظ درست آن را سخت میساخت. به این جملهها زبان پیچه/ tongue twister میگویند مانند
زیرهٔ ریزهمیزه از زیر میز میریزه.
پنج من کشک و پنج من پشم. از پنج من کشک پنج کشک کم. از پنج من پشم پنج پشم کم.
Peter Piper picked a peck of pickled peppers.
How much wood would a woodchuck chuck if a woodchuck could chuck wood?
این جملهها را نباید ترجمه کرد، بلکه باید مشابه آن را در زبان مقصد پیدا کرد. مثلاً در برگردان یکی از این مثالهای انگلیسی باید یک زبان پیچهٔ فارسی، ترجیحاً با طولی برابر، را در مقابل آن قرار داد و نقش آن را در فارسی بازسازی کرد.
نکتهٔ دیگر این است که منِ مترجم میتوانم در مقابل جملهٔ بالا بنویسم: «اسم تو چیست: علف سوسک، علف مثانه، علف گداوگودول؟» اما این معادلها نه نام گیاهند و نه آنقدر جاندار و قوی که بتوانند همسنگ تحقیر موجود در متن اصلی باشند. با این معادلها نمیتوان خوب توهین کرد. اینها علف سوسک و مثانه و گداوگودول نیستند، بلکه نامهای کمبسامد گیاهانی هستند که معمولاً با اسمهای دیگری بهکار میروند. beetleweed بومی امریکای شمالی است با نامهای دیگری مثل wand plant/flower و coltsfoot. در واژگان زیستشناسی فرزانپی (۱۳۷۷) پای خر و حشیش السعال (؟) برای آن آمده. bladderweed جلبکی است که در سواحل دریای شمال و شرق دریای بالتیک و نیز در اقیانوس اطلس و آرام میروید. beggarweed گیاهی است بین شبدر و یونجه که بومی امریکای مرکزی و جنوبی است. هیچکدام از اینها مشابه ایرانی ندارند و اگر هم داشتند از کجا معلوم که اسم زشتی میبود که به درد کار ما میخورد.
وقتی که این بخش از متن را ترجمه میکردم از همان اول رفتم دنبال پیدا کردن معادل نقشی که حاصل کار را دیدید. اما وقتی که میخواستم این مقاله را بنویسم، برای خالی نبودن عریضه و برای اینکه نشان بدهم ترجمهٔ این کلمات حاصلی ندارد، دنبال معادلهای گیاهانی که گل سرخ نام برده است گشتم. بعد از دو ساعت نیم جستجو در اینترنت و چند فرهنگ تخصصی گیاهشناسی و زیستشناسی مطالب پاراگراف بالا را پیدا کردم (و از کتوکول افتادم) که اطلاعی هم بر اطلاعات ترجمهای من نیفزود.
علف هرز در مقابل اتهامات گل سرخ میگوید که ما اسمهای بهتری هم داریم:
silverweed, and jewelweed, and candyweed
اینجا هم دنبال نامهای خوب فارسی گیاهان گشتم و نه معادل این کلمات در فارسی. silverweed یعنی علف نقرهای (که چهبسا ترجمهٔ لفظی باشد)، توت روباه، پنج انگشت غازی، و پنجه برگ چمنزاری. بدیهی است که توت روباه را باید جزو اسمهای زشت دستهبندی کرد. طُرفه اینکه نامهای فارسی بسیار خوبی که به دلم بنشیند و از قوت کافی برخوردار باشد پیدا نکردم. فقط همینها را توانستم بیابم: شیرینَک، علف آهو، علف شاهپسند، علف عسلی و علف نقرهای.
for my taste یعنی به سلیقه و ذوق و ذائقهام. علف هرز از خود تعریف میکند و رجز میخواند و خود را برتر میداند و بنابراین صفت «شریف» را براساس فحوای کلام اضافه کردم.
هر زبانی ویژگیهای خاص خودش را دارد که ممکن است در زبان دیگر وجود نداشته باشد. نویسنده برای گل سرخ از ضمیر she و برای علف هرز از ضمیر he استفاده کرده، یعنی ظرافت و لطافت در مقابل جدیت و زمختی. هر دو ضمیر بهناچار به «او» تبدیل میشوند و این ظرافت انگلیسی از بین میرود.
تعریف hold one’s ground چنین است:
to refuse to yield, compromise, or belittled; to stand up against an attack or insult.
با توجه به «موضع» که قبلاً دو بار آمده بود این اصطلاح را به «کوتاه نیامدن از موضع خود» برگرداندم.
در انگلیسی burglarweed نداریم و آن را خود نویسنده ساخته و من هم علفْدزده را ساختم. to smile a weedy smile هم برساختهٔ اوست: علف هرز لبخند هرز میزد.
ایرانیان آشنایی کمی با تمام نشانههای سجاوندی دارند. خط تیره یا dash در اینجا انواع و اقسام چیزهایی را که علف هرز میدزدد نشان میدهد. تصورم این است که دو نقطه (:) این موضوع را به خوانندهٔ فارسی بهتر میرساند. اما حفظ خط تیره هم اشکالی ندارد.
the family of climbers در گیاهشناسی به دستهای از گیاهانی اطلاق میشود که از راه چسباندن خود به گیاه یا چیز دیگری به طرف بالا رشد میکنند مانند یاس امینالدوله و درخت انگور. گل سرخ از این خانواده نیست و علف هرز اشتباه کرده است. این اشتباه را نه تصحیح میکنیم و نه در پانویس به آن اشاره میکنیم، چون عمدی است.
مجموع معنای drew herself up to her full height را با «تمامقد ایستادن» انتقال دادم.
گل سرخ سینه ستبر کرده و میخواهد از خودش تعریف کند و طرف مقابل را به هر نحوی که شده، بکوبد. I’d have to know that یعنی باید چیزی را به تو بگویم و برایت آشکار کنم. تمسخر و تحقیر در بیان گل سرخ کاملاً مشهود است و درنتیجه you را به جنابعالی در کاربرد کنایهآمیزش برگرداندم و نوشتم: باید به اطلاع جنابعالی برسانم که…
درست است که «نماد» بهجای emblem غلط نیست، اما تمام معنای این کلمه را در بر ندارد. نمادْ معنایی کلی دارد و emblem در اینجا نماد تصویری است و نه هرگونه نماد دیگر. در اینجا با پدیدهٔ افت در ترجمه که در بالا اشاره شد سروکار داریم.
song در اینجا هم شعر است و هم ترانه و نه فقط یکی از آنها. و با توجه به شعر و ترانه، story را هم به ادبیات برگرداندم و معنای آن را عامتر کردم. گل سرخ به صورت نمادین تنها در داستان و قصه بهکار نمیرود.
چرا گل سرخ نماد جنگ بوده؟ خودم و مخاطبم لازم است دلیلش را بدانیم. برای روشن شدن این موضوع، توضیحی در پانویس دادم که در خود حکایت میخوانید.
جملهٔ زیر برای من و احتمالاً مخاطبم چندان روشن نیست و آخر جمله ساختار غریبی دارد که ترجمهاش را مشکل میکند.
The summer winds take you by storm, not you the winds with beauty.
پس از جستجوی زیاد با کلیدواژههای تکتک عبارات این جمله بالاخره یافتم که اشارهای است به غزلوارهٔ ۱۸ شکسپیر و ترانهای از نمایشنامهٔ حکایت زمستانی او، که بادهای تند ماه مِه و مارس گلها و غنچهها را به لرزه درمیآوردند و پرپر میکنند. این موضوع باعث شد که مشکلی که با like the cavalry of March داشتم هم حل شود. چیزهای عجیبوغریبی برای این سواهنظام پیدا کرده بودم و به ذهنم رسیده بود که قانعم نمیکرد. (و هنوز هم ته دلم قرص نیست).
بعضی از مترجمان فقط به معنای اول و متداول مفهوم کلمه اکتفا میکنند و سراغ معانی دیگر آنها نمیروند. storm فقط به معنای توفان و کولاک نیست، به معنای غوغا و بلوا و آشوب هم هست.
We’r mentioned in Shakespear.
in قبل از نام شکسپیر نشان میدهد که منظور از آن آثار این نویسنده است. هم میتوانید بنویسید: «نام ما در آثار شکسپیر آمده» و هم میتوانید بگویید: «شکسپیر از ما نام برده.» ولی دومی با ادامهٔمتن بیشتر جور درمیآید.
ضمیر it در I’ve seen it happen به مفهوم جملهٔ قبل برمیگردد: ماجرای بادهای تابستانی که گلها را پرپر میکنند و بادها بر زیباییشان رحمی نمیآورند. پس it را به «صحنه» ای که علف هرز بارها شاهدش بوده ترجمه کردم.
واحد اصلی یا کوچکترین واحد شعر انگلیسی line است و در فارسی بیت. پس line را به بیت برگرداندم نه به سطر یا خط یا مصراع یا چیز دیگری.
too قبل از صفت یا قیدْ دال بر این است که چیزی بیش از حد و اندازهٔ مقبول و ممکن و مورد انتظار است، و مفهومی منفی را در بر دارد. پس too sweet for your ears را نوشتم: آنقدر گوشنوازند که از سرت زیادیاند.
scattering/ scatter a عبارتی است که معمولاًبا of بهکار میرود و بر تعداد و مقدار اندکی از چیزهایی دلالت میکند که در زمانها و مکانهای مختلفی پراکنده شدهاند. پس a scattering of petals میشود چند گلبرگ پخشوپلا.
جملهای که با The weed stood firm شروع میشود جملهٔ مرکب همپایهای است که درک آن آسان نیست. ابتدا آن را به جملههای هستهای و پایهایاش تجزیه میکنیم:
- The weed stood firm
عبارت قیدی
- his head [was] to the wind
- The weed stood armored
- The weed stood firm and armord
جملهٔ معترضه
- or so he thought
- The weed stood in security and strength
- The weed stood firm and armored in security and strength.
swift در a wind… riding… swift بر سرعت باد دلالت میکند. بعد از اتمام ترجمهٔکتاب، فرجهای پیش آمد که در مرحلهٔ قوام آوردن ترجمهام، راه آب نامهٔ سید محمدعلی جمالزاده (۱۳۳۹) را که میخواندم عبارت مَثَلی «مثل تیر شهاب» را دیدم و برای swift مناسب تشخیص دادم. مثل تیر شهاب یعنی بسیار سریع (و تیر شهاب هم همان شهاب است).
حال میتوانیم این جملهها و عبارات را تکتک ترجمه کنیم و سپس با درنظرگرفتن روابطی که بین این بخشها وجود دارد جملهٔ مرکب همپایه را بازسازی کنیم.
یکی از معانی stand firm موضع خود را عوض نکردن است. قبلاً موضع و از موضع خود کوتاه نیامدن در این ترجمه آمده بود. آیا باید این معادل stand firm را بهکار ببریم؟ گل سرخ از دست رفته و علف هرز دیگر دعوایی با او ندارد. اینجا معنای کلمه واقعاً لفظی است: محکم/ استوار ایستادن. این مفهوم را به صورت استعاری آن بهکار بردم و «سینهاش را ستبر کرد» نوشتم. میتوان غیراستعاره و غیراصطلاح را به استعاره و اصطلاح برگرداند. (این امر در مورد تشبیهات و ضربالمثلها هم صادق است.) اصلْ کلیت ترجمه است. در مواردی که مترجم نتوانسته مثلاً اصطلاح را به اصطلاح ترجمه کند میتواند به جبران آن در جاهای دیگر غیراصطلاح را به اصطلاح برگرداند تا تعادل متنی در کلیت آن برقرار شود.
این معانی را برای armored پیدا کردم: زرهپوش، زرهدار، زرهی. مسلح و مجهز به سلاح هم میتوان گفت. اما هیچکدام از اینها به متن من نمیخورد. درنتیجه مسیر معادلسازی را عوض کردم و به تشبیه پناه بردم: مثل زرهپوش.
از مترجمی پرسیدند: «شما این کلمه را چه ترجمه میکنید؟» جواب داد: «من کلمه را ترجمه نمیکنم، بلکه نظامی را ترجمه میکنم که این کلمه عضوی از آن است.» من هم or so he thought را طبق این حرف ایشان ترجمه کردم به: به قول خودش… یا همچو چیزی- همانطور که از فحوای کلام و مطالبی که در این جملهٔ مرکب همپایه هست، The weed stand firm را به «علف هرزْ صحیح و سالم سینهاش را ستبر کرد» تبدیل کردم.
جملهٔ طولانی و نفسگیری داشتیم. اما نویسنده این جمله را با کاما و but به جملهٔ بعدی که آن هم طولانی است چسبانده. کاما را به نقطه تبدیل میکنم یا این استدلال که هیچ تغییری در روند کلام ایجاد نمیشود و تازه جریان روان اطلاعات داستان را راحتتر میکنم.
وجود فاعل ضمیری در جملهٔ انگلیسی اجباری است، مگر در حالت امر (که حتی آنجا هم برای تأکید میتوان آن را بهکار برد). اما فعل فارسی شناسههایی دارد که نشان میدهد کاری را چه کسی یا چه چیزی انجام داده و بنابراین وجود فاعل ضمیری در جمله الزامی نیست، مگر در صورت تأکید. ضمیری که در وجود شناسه نهفته است ــ ضمیر مستتر ــ بر فاعل دلالت میکند. پس در ترجمهٔ he was brushing لزومی به آوردن «او» نیست که هیچ، ذکر آن هم ترجمه را از زبان طبیعی فارسی دور میکند و هم نشانهٔ ناشی بودن مترجم و ناآشنایی او با فارسی است.
برای lapel حتی در فرهنگهای بزرگتر انگلیسی معنایی جز برگردان یقه و یقه پیدا نکردم. پس نویسنده در اینجا به تعمیم معنایی دست زده، تیغهٔ برگها را به جایش انتخاب کرد که امیدوارم خدا را خوش بیاید.
brush (که معمولاً با off میآید) به معنای تکاندن چیزی است که روی لباس و تن آدم نشسته.
to flash یعنی مثل برق حرکت کردن، تندوتیز سررسیدن. مرحوم دهخدا درتعریف «مثل اجل معلق» چنین نوشته: «از این تعبیر، به ناگاه رسیدنِ کسی را خواهند که از او کراهت دارند.»(۱۳۶۳). out of (thin) air در مورد ورود ناگهانی و غیرمنتظره بهکار میرود که در ترجمهام با «پیدایش شدن» نشان دادهام.
the hand of the gardener flashed out of the air.
دست باغبان مثل اجل معلق پیدایش شد.
یکی از بیشمار شگردهای زبانی جیمز تربر این است که در اصطلاحات معمول و ضربالمثلها و نقلقولها و زبانزدها دستکاریهایی میکند تا به هدفی معنایی یا واژگانی یا آوایی برای تقویت معنا و بیانش برسد. اصطلاحی مثل before you could say Dorothy Perkins در انگلیسی نیست. این عبارت تحریف before you can say Jack Robinson است به معنای ناگهانی و بسیار سریع. اگر من فقط بنویسم قبل از اینکه بتواند بگوید دوروتی پرکینز، مخاطبم متوجه قضیه نخواهد شد و پانویس دادن هم در اینجا در ضرباهنگ تند کلامْ وقفه ایجاد میکند. پس هم این را نوشتم و هم معنای اصل اصطلاح را: در یک چشمبههمزدن.
moral در حکایتها و قصهها به معنای نتیجهٔ اخلاقی است. این بخش در متن اصلی با حروف ایتالیک/ خوابیده یا مایل است و در فارسی آن را با حروف ایرانیک تایپ میکنیم. MORAL سراسر با حروف بزرگ است. در فارسی آن را با حروف سیاه تایپ میکنیم.
Tout passé جملهای فرانسوی است. اگر جمله یا کلمهای متعلق به زبان دیگر، در انگلیسی معمول و متداول نباشد آن را با حروف ایتالیک مینویسند. حروفِ بخش نتیجهٔ اخلاقی در این کتاب همهجا ایتالیک است. پس قاعدهٔ اول معکوس میشود و جملهٔ خارجی با حروف معمولی نوشته میشود. نمونهٔدیگر شبیه این مورد، عنوان کتابها و آثار هنری است که قاعدتاً ایتالیک است و اگر در بخشی بهکار رود که ایتالیک شده باشد از آن حالت خارج میشود.
از آنجا که نویسنده گفته این جمله فرانسوی است، نباید آن را ترجمه کرد. ترجمهٔ آن را داخل نشانهٔ قلاب یا کروشه میآوریم.
بهجای jewelweed هریک از نامهای فارسی گیاهان را که مطلوب علف هرز بوده میتوان آورد. من شیرینک را انتخاب کردم.
با for that matter موضوع جدیدی را به مطلب قبلی اضافه میکنیم که به همان اندازه مهم است و آنچه در مورد اولی مصداق دارد در مورد دومی هم صادق است. این معادلها را از فرهنگهای دوزبانه برای آن پیدا کردم: همچنین، و همچنین، به همچنین، و همینطور هم. or پیش از این عبارتْ راه را بر این معادلها میبندد. براساس تعریف فرهنگهای تکزبانهٔ انگلیسی «بر همین قیاس» را انتخاب کردم.
برای بعضیها قاشق ساختن کاری ندارد. یک مشت میزنند گود میشود و دُمش را میکشند دراز میشود. و به همین دلیل از زیر بوته هم مترجم سبز میشود. ترجمهٔ ادبی ظرافتهای زیادی دارد و صرفاً زباندانی کافی نیست. ذوق ادبی هم لازم است و تلاش و پشتکار و جستجوهای فراوان برای درک ریزهکاریهای زبانی و مفهومی متن.
منابع
باطنی، محمدرضا (۱۳۸۵) فرهنگ معاصر پویا: انگلیسیـ فارسی، تهران: فرهنگ معاصر.
جعفری، محمدرضا (۱۳۹۵) فرهنگ نشر نو: انگلیسیـ انگلیسی، انگلیسیـ فارسی، تهران: نشر نو.
جمالزاده، سید محمدعلی (۱۳۳۹) راه آب نامه، تهران: معرفت.
حقشناس، علیمحمد و حسین سامعی و نرگس انتخابی (۱۳۸۰) فرهنگ معاصر هزاره: انگلیسیـ فارسی، تهران: فرهنگ هزاره.
دهخدا، علیاکبر (۱۳۶۳) امثال و حکم، تهران: امیرکبیر.
فرزانپی، رضا (۱۳۷۷) واژگان زیستشناسی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
کتاب مقدس (ترجمهٔ قدیم) (۱۹۹۶) سورِی: اِلام.
هاشمی میناباد، حسن (۱۳۹۴) آموزش ترجمه، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
ــــــــ (۱۳۹۶) گفتارهای نظری و تجربی در ترجمه، تهران: کتاب بهار.
ــــــــ (۱۳۹۶) «ابزارهای مفهومی نقد ترجمه (۲): فنون و راهبردها، تکنیکها و تاکتیکها»، فصلنامهٔ نقد کتاب ادبیات، س ۳، ش ۱۲، ص ۲۴۷ ـ ۲۶۸.
Merriam-Webster’s Advanced Learner’s English Dictionary Springfield: Merriam-Webster.
پیوست ۱: متن انگلیسی
The Rose and the Weed
from
Further Fables for Our Time
by
JAMES THURBER
In a country garden a lovely rose looked down upon a common weed and said, “You are an unwelcome guest, economically useless, and unsightly of appearance. The Devil must love weeds, he made so many of them.”
The unwelcome guest looked up at the rose and said, “Lilies that fester smell far worse than weeds, and, one supposes, that goes for roses.”
“My name is Dorothy Perkins,” the rose said haughtily. “What are you—a beetleweed, a bladderweed, a beggarweed? The names of weeds are ugly.” And Dorothy shuddered slightly, but lost none of her pretty petals.
“We have some names prettier than Perkins, or, for my taste, Dorothy, among them silverweed, and jewelweed, and candyweed.” The weed straightened a bit and held his ground. “Anywhere you can grow I can grow better,” he said.
“I think you must be a burglarweed,” said the disdainful Miss Perkins, “for you get in where you aren’t wanted, and take what isn’t yours—the rain and the sunlight and the good earth.”
The weed smiled a weedy smile. “At least,” he said, “I do not come from a family of climbers.”
The rose drew herself up to her full height. “I’d have you know that roses are the emblem of old England,” she said. “We are the flower of song and story.”
“And of war,” the weed replied. “The summer winds take you by storm, not you the winds with beauty. I’ve seen it happen many times, to roses of yesteryear, long gone and long forgotten.”
“We are mentioned in Shakespeare,” said the rose, “many times in many plays. The lines are too sweet for your ears, but I will tell you some.”
Just then, and before Miss Perkins could recite, a wind came out of the west, riding low to the ground and swift, like the cavalry of March, and Dorothy Perkins’ beautiful disdain suddenly became a scattering of petals, economically useless, and of appearance not especially sightly. The weed stood firm, his head to the wind, armored, or so he thought, in security and strength, but as he was brushing a few rose petals and aphids from his lapels, the hand of the gardener flashed out of the air and pulled him out of the ground by the roots before you could say Dorothy Perkins, or, for that matter, jewelweed.
MORAL: Tout, as the French say, in a philosophy older than ours and an idiom often more succinct, passe.
پیوست ۲: ترجمه
گل سرخ و علف هرز
نویسنده: جیمز تِربِر
مترجم: حسن هاشمیمیناباد
در یک باغ روستایی گل سرخ نازنینی با تحقیر و از موضع بالا به علف هرز ناقابلی گفت: «تو مهمان ناخواندهای، ارزش اقتصادی نداری، قیافهٔ کریهی داری. گویا شیطان علف هرز را زیاد دوست دارد که اینهمه از آنها سبز کرده.»
مهمان ناخوانده سرش را بلند کرد و نگاهی از موضع پایین به گل سرخ انداخت که: «بوی گل سوسن پلاسیده خیلی بدتر از علفهای هرز است، و میشود گفت که گل سرخ هم همینطور باید باشد.»
گل سرخ متکبرانه گفت: «اسم من دوروتی پِرکینز[۹] است. اسم تو چیست: علف جِنّ، علف شاشِ خر، خارْشتر، تلخه، گیجدانه، علف بواسیر، قیچْ برگ، یا چچم؟ اسم علفهای هرز هم مثل خودشان زشت است.» در اینجا چندش مختصری سراپای گل سرخ را گرفت، اما هیچیک از گلبرگهای زیبایش نریخت.
علف هرز کمی خودش را راست کرد و از موضعش کوتاه نیامد: «ما اسمهای قشنگتری از پرکینز یا، طبق میل شریفم، دوروتی داریم مثلاً شیرینَک، علف آهو، علف شاهپسند، علف عسلی، علف نقرهای. هر جا که تو بتوانی رشد کنی، من بهتر از تو رشد میکنم.»
دوشیزه پرکینزِ افادهای گفت: «به نظرم تو باید علفْدزده باشی، چون جایی سبز میشوی که کسی تو را نمیخواهد، و چیزی را صاحب میشوی که مال تو نیست: باران و آفتاب و خاک خوب.»
علف هرز لبخند هرزی زد که: «دستکم من از خانوادهٔ بالاروندگان نیستم.»
گل سرخ تمامقد ایستاد و گفت: «باید به اطلاع جنابعالی برسانم که گل سرخ نماد انگلستان کهن است. ما گل شعر و ترانه و ادبیاتیم.»
علف هرز جواب داد: «و نماد جنگ.[۱۰] بادهای تابستانی با غوغایشان تو را میبرند، نه اینکه تو با زیباییات از آنها دل ببری[۱۱]. بارها و بارها این صحنه را دیدهام، صحنهٔ گلهای سرخ پارسال را که مدتهاست که رفتهاند و مدتهاست که فراموش شدهاند.»
گل سرخ گفت: «شکسپیر از ما نام برده، بارها و بارها و در خیلی از نمایشنامهها. این بیتها آنقدر گوشنوازند که از سرت زیادیاند، اما چندتایی را برایت میخوانم.»
درست همین لحظه و قبل از این که دوشیزه پرکینز بتواند شعرهایش را قرائت کند، بادی مثل تیر شهاب در ارتفاع کم از غرب آمد و مانند سوارهنظامِ بادهای ماه مارس بر او وزید، و آنچه به طرفهالعینی از فخرفروشیها و تحقیرهای دوروتی پرکینز زیبا به جا گذاشت چند گلبرگ پخش وپلایی بود که ارزش اقتصادی نداشت، و منظرهٔ چندان دلانگیزی هم نبود. علف هرزْ صحیح و سالم سینهاش را ستبر کرد و سرش را با قدرت و قوت و اطمینان، به قول خودش مثل زرهپوش یا همچو چیزی، استوار در مقابل باد گرفت. اما داشت چند گلبرگ سرخ و شته را از تیغهٔ برگهایش میتکاند که دست باغبان مثل اجل معلق پیدایش شد و او را قبل از این که بتواند بگوید دوروتی پرکینز ــ یا بر همین قیاس، شیرینَک ــ در یکچشم بههمزدن از بیخ وبن کند.
نتیجهٔ اخلاقی: فرانسویها پیش از ما در یک کلام فلسفی و با اصطلاحی مختصر و مفید گفتهاند Tout passe [۱۲] [همهچیز فانی است].
[۱]. James Grover Thurber
[۲]. Fables for Our Time
[۳]. Further Fables for Our Time
[۴]. communicative translation
[۵]. explicitaion, explication
[۶]. gain
[۷]. loss
[۸]. function translation
[۹]. Dorothy؛ یعنی هدیهٔ خدا، موهبت الاهی و عطیهٔ خداوندی، که یکی از پرکاربردترین نامهای زنان و دختران درجوامع انگلیسیزبان است. Perkins در اصل Pierrekin بوده یعنی از خانوادهٔ پییر و پیتر. petros دریونانی و petra در لاتین به معنای صخره و سنگ است و اصلیترین تلمیح این کلمه به پطرس رسول از حواریون عیسی پیامبر است. حضرت عیسی در انجیل مَتّی (۱۶:۱۸) خطاب به او میگوید: «تویی پطرس و بر این صخره کلیسای خود را بنا میکنم و ابواب جهنم بر آن استیلا نخواهد یافت.»
[۱۰]. از ۱۴۵۵ تا ۱۴۸۷ یک رشته جنگ داخلی برای بهدست آوردن تاج و تخت بین دو خاندان از سلسله پلانتَجینِت درگرفت. گل رز سرخ نماد خاندان لانکاستِر و گل رز سفید نماد خاندان یورک بود وبه همین دلیل این مخاصمات به جنگهای رُزها شهرت یافت.
[۱۱]. اشارهای است به غزلوارهٔ ۱۸ شکسپیر و ترانهای از نمایشنامه حکایت زمستانی او، که بادهای تندِ ماه مِه و مارس گلها و غنچهها را به لرزه درمیآورند و پرپر میکنند.
[۱۲]. شکل کامل این مَثَل فرانسوی چنین است:Tout passe, tout lasse, tout casse et tout se remplace. هر چیزی میگذرد، هر چیزی فرسوده میشود، هر چیزی میشکند و چیزی بهجای هر چیزی میآید.