یوزف برادسکی | ایلما راکوزا

ایلما راکوزا در سال ۱۹۴۶ در ریماوسکا سوبوتا اسلواکی از پدری اسلوونیایی و مادری مجارستانی به دنیا آمد. او دوران کودکی خود را در بوداپست، لیوبلیانا و تریست گذراند. در سال ۱۹۵۱، خانواده او به زوریخ، سوئیس نقل مکان کردند. ایلما راکوزا دوران مدرسه را در زوریخ گذراند. پس از دوره فوق‌لیسانس مابین سال‌های ۱۹۶۵ و ۱۹۷۱ در زوریخ و پاریس و لنینگراد زبان‌ها و ادبیات اسلاوی و رومی آموخت. در سال ۱۹۷۱ برای پایان‌نامهٔ خود با عنوان «بررسی موتیف تنهایی در ادبیات روسیه» دکتری‌اش را دریافت کرد. از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۷ دستیار علمی در سمینار اسلاو در دانشگاه زوریخ (UZH) بود و از سال ۱۹۷۷ تا ۲۰۰۶ در همین دانشگاه به‌عنوان مدرس مشغول به کار شد.

یوزف برادسکی

 

صندلی راحتی، قرمز بود؟

چمدان هم چمدان سفر دریا

آنچه بود مثل قایقی  برجا

آمادهٔ سفری به آمریکا

پرچم  چمدان  کتاب‌ها

همه روبه‌راه. دل کندن

چنین به ناگهان اما در تنگنا

و از قرار معلوم برای همیشه.

تو مرده ای حالا دیگر.

 

در لنینگراد برف می‌آمد.

شب و پمپ‌بنزین سوت و کور

چون زمین آیش. خیابان‌ها

نماها پرت و متروک،

بی‌شکوه. تو با لبان خاموش

در بی‌زبانی، به شعر گریختی.

ما گذشتیم آرام و بی‌وزن

از دل شهرت، و هیچ نگفتیم.

 

کفش‌ها  قدم  کوچه

چهرهٔ تو در میانه.

تو می‌ایستی اندکی تکیده کنار کانال در روشنایی

و من نمی‌دانم چه بگویم یقه‌بالازده

کلام چون ابری مدور جلوی دهان.

و بدرود تا چند روز دیگر، تا کی؟

 


 

[für Joseph Brodsky]

War das Sofa rot?

Der Koffer ja Überseekoffer

stand da wie ein Boot

bereit für Amerika.

Fahne Koffer die Bücher

im Lot. Das Weggehen

so plötzlich aber Not

und wie sich zeigte

für immer. Jetzt bist du tot.

Es schneite in Leningrad.

Nacht und die Tankstelle

öd wie Brachland. Straßen

Fassaden verwaist ohne

Pracht. Du hast dich auf

leisen Lippen davongemacht

ins Gedicht. So fuhren wir

still und gewichtlos durch

deine Stadt. Sprachen nicht.

Die Schuhe der Schritt

die Gasse dein Gesicht

mittendrin. Du stehst

am Kanal im Licht wie bestürzt

und ich weiß nicht

was sagen. Kragen hoch

das Wort eine Wolke vorm Mund

rund. Und lebwohl.

Bis in wie viel Tagen?


دربارهٔ ایلما راکوزا

ایلما راکوزا در سال ۱۹۴۶ در ریماوسکا سوبوتا شهری در اسلواکی از پدری اسلوونیایی و مادری مجارستانی به دنیا آمد. او دوران کودکی خود را در بوداپست، لیوبلیانا و تریست گذراند. در سال ۱۹۵۱، خانواده او به زوریخ، سوئیس نقل مکان کردند. ایلما راکوزا دوران مدرسه را در زوریخ گذراند. پس از دوره فوق‌لیسانس مابین سال‌های ۱۹۶۵ و ۱۹۷۱ در زوریخ و پاریس و لنینگراد زبان‌ها و ادبیات اسلاوی و رومی آموخت.

در سال ۱۹۷۱ برای پایان‌نامهٔ خود با عنوان «بررسی موتیف تنهایی در ادبیات روسیه» دکتری‌اش را دریافت کرد. از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۷ دستیار علمی در سمینار اسلاو در دانشگاه زوریخ (UZH) بود و از سال ۱۹۷۷ تا ۲۰۰۶ در همین دانشگاه به‌عنوان مدرس مشغول به کار شد.

ایلما راکوزا در سال ۱۹۷۷ اولین کتاب خود را نوشت که مجموعه شعری‌ست با عنوان Wie Winter. از آن زمان تاکنون مجموعه‌های شعر متعددی منتشر کرده و داستان‌های کوتاه و مقالاتی را نیز گردآوری کرده است. راکوزا در مقام مترجم از فرانسوی، روسی، صرب-کروات و مجارستانی به آلمانی ترجمه می‌کند. آثاری از نویسندگانی ازجمله مارگریت دوراس، رمان‌نویس فرانسوی، الکسی رمیزوف نویسندهٔ روس، ایمره کرتز نویسندهٔ مجارستانی، مارینا تسوتایوا شاعر روس و دانیلو کیش، شاعر روس-کروات، ترجمه کرده است. راکوزا همچنین به‌عنوان روزنامه‌نگار در Neue Zürcher Zeitung و Die Zeit قلم می‌زند. رمان مهر میر (۲۰۰۹) راکوزا به زبان‌های بسیاری ترجمه شده و در سال ۲۰۰۹ جایزهٔ کتاب سال سوئیس را دریافت کرده است.

راکوزا از سال ۱۹۹۶ عضو «آکادمی زبان و شعر آلمان» و عضو هیئت داوران «بورسیهٔ مترجم زوگ» بوده است. از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۱ نیز عضو مؤسسهٔ «مطالعات پیشرفتهٔ برلین» شد. راکوزا اکنون در زوریخ زندگی می‌کند.

ـــــ تحریریهٔ بارو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.