ترانهی ذرت
۱
سبز، سبز با امید،
قد کشیده به سی روز،
ذرت ترانه میخواند در باد.
پچپچهاش، حمد و ثنای او.
تا افق قد میکشد،
فرازِ زمینِ خوبِ هموار.
و با بیشمار دهانهای بازش
در باد میخندد.
۲
ذرت میموید در باد،
که خوشههایش میرسند تا که چیده شوند،
که گیسویش به تابشِ خورشید میسوزد،
که پوست و استخوانش ترک برمیدارند.
و تنپوشِ خشکیدهاش
از مویهاش میشکافد.
ذرت ترانه میخواند در باد،
دکمههایش همه باز.
۳
چونان دخترکانند
ذرتهای سنبلهدار،
هفتاد روز در گهواره،
ساقه بسته، پرورده.
جوانه میزنند با کاکلی زرین
چونان نوزادان،
در قنداقبرگ مادر،
شبنم بامدادی به دایگی.
و پنهانند در پوستهها
چونان کودکان به هنگام بازی،
با دو هزار دندان طلا،
بیسببی خندان.
چونان دخترکانند
ذرتهای سنبلهدار،
در آغوش گرم و نرم و مادرانهی
ساقهها.