
خوزه امیلیو پاچهکو، شاعر بزرگ مکزیکی، در شعر «بالاترین خیانت» مفهوم انتزاعی «وطن» را به چالش میگیرد. مینویسد: «موطنم را دوست ندارم.» مفهوم مجرد وطن به چشماش غیرقابل درک است. پاچهکو اما در همین شعر حاضر است جانش را به خاطر چند رودخانه، چند انسانِ عزیز، یک شهر هیولایی و خاکستری بدهد. این نگاهِ پاچهکو بیشباهت به برخورد محمود درویش با پدیدهی فلسطین نیست. درویش، فلسطین را از انتزاع خارج میکند و آن را در طعم قهوهی مادرش میبیند و در دریایی که بیشک مال اوست. تبعید اما طعم آن قهوه و بوی آن دریا را از انسان میگیرد و هرچه ملموس به عرصهی انتزاع رانده میشود. لوئیس سرنودا، شاعر تبعیدی اسپانیایی میکوشد حزن این فقدان را با «زبان» تسلی دهد. مینویسد: «زبانم هرگز از سخن گفتن در من دست نکشید.» این زبان همزمان انتزاعی و ملموس است. ولی چه پیش میآید اگر آن زبان هم اشغال شود؟ چنانکه شاملو میگفت: و چنین است
ناصر زراعتی ◇ خط و ربط
یادداشتهایِ یک کتابفروش
آیدا مرادی آهنی ◇ باغهای معلق
بابک بیات ◇ بیناب
خفتگانِ همزاد
شور فاصله ◇ امین بزرگیان
کسرا سعادت ◇ هاراکیری
نرّه در دانشکده
فراغبال ◇ مهدی استعدادی شاد
محسن عمادی ◇ یک استعارهٔ سوزان
بیتنصدا ◇ نیما جانمحمدی
رامین احمدی ◇ ققنوس در آینه
پساپارسیّت ◇ سامان صمدی
یاسمن اسماعیلی ◇ تار و پود
خندهٔ مدوسا ◇ زیتون مصباحینیا
محسن یلفانی ◇ یار و دیار
نیلگون ◇ عبدی کلانتری
کارتافیلیا ◇ علی شاهی
امیر زمانی ◇ زبانهای ایرانی
بوطیقای شهر ◇ بهزاد ملکپور
فرشین کاظمینیا ◇ چه دانی بوک
مشت خاکستر ◇ فرشته مولوی
حسن تهرانی ◇ و از این حرفها
دمادم ◇ محبوبه موسوی
مانی پارسا ◇ ایران…
واژهباز ◇ مسعود سالاری
مازیار اخوت ◇ آن انگشت اشاره
قصهی بقا ◇ مهرک کمالی
محمدرضا پورجعفری ◇ خُردهبُرده
پاراگراف ◇ مژده الفت
نسیم خاکسار ◇ دور از مادر
زیر و بم ◇ نگین کیانفر

از دفترهای دیگر

دفتر چهاردهم بارو
تحریریهٔ بارو

دفتر سیزدهم بارو
تحریریهٔ بارو

دفتر دوازدهم بارو
تحریریهٔ بارو

دفتر یازدهم بارو
تحریریهٔ بارو

دفتر دهم بارو
تحریریهٔ بارو

دفتر نهم بارو
تحریریهٔ بارو