رادیو بارو
از یادداشتهای یک کتابفروش
ناصر زراعتی دربارهٔ ستون خود در بارو نوشته است: «خط و ربط» نامِ گاهنامهای بود از انتشاراتِ «کانونِ پرورشِ فکریِ کودکان و نوجوانان»، با عنوانِ فرعیِ «ضمیمۀ پویه». «پویه» نشریۀ آموزشیِ «کانون….» بود به صاحبامتیازیِ لیلی امیرارجمند (مدیرعاملِ «کانون…»)، که زیرِ نظرِ عبدالرسول نفیسی (مدیرِ بخشِ پژوهشِ «کانون…») منتشر میشد. صاحبامتیازِ «خط و ربط» هم طبیعتاً خانمِ امیرارجمند بود. مدیرِ آن دوست و همکار نقاش پرویز کلانتری بود و من هم سردبیرِ آن گاهنامه بودم که با همکاری مسئولانِ مرکزِ آموزشِ هنرهایِ تجسمی، موسیقی، تئاتر و فیلمسازی، از سالِ ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷، پنج شماره از آن منتشر شد. بعدها، حدودِ بیست سال پیش که «وبلاگنویسی» رایج شد، وبلاگی داشتم که همین نامِ «خط و ربط» را برایش برگزیدم. میتوانید روی تصویر کلیک کنید و آخرین اجرای او از یادداشتهای یک کتابفروش را بشنوید.
در رادیو بارو
اجرای صوتی نگین کیانفر از فصل اول رمان کمین بود فرشته مولوی. || «کمین بود ششمین رمان و آخرین تیر ترکش داستانی من است ــ پایان تنهاروییهای من در خصوصیترین و شخصیترین حریم. درست است که گاهی شده که دلم خواسته کتابداستانم (یعنی کتاب منتشرشده که دیگر از من جدا شده) پرخواننده بشود، اما داستاننویسیِ من هرگز چیزی جز کلنجارهای ذهنی خودم و «خودم برای خودم» نبوده. پس گلهای نخواهم داشت اگر کمین بود هم مثل آن پنجتای پیش از خود ــ باری به هر جهت ــ کمخوانده و کمدیده بماند. میدانم که خودنشری برای نویسندهی مادرزاد«ناخودی» و نیز بیبهره از رانت تریبون یا نام یا شبکه یا «رفقا» یعنی «خودکتابکُشی»؛ چون کمتر از آن دیده میشود که خوانده شود، چه رسد به اینکه خریده شود...» ــــ فرشته مولوی
از مجموعهٔ تاریخ شفاهی دوبلاژ ایران
ناصر خاوری نهتنها یکی از صداهای اصیل و خاطرهانگیز دوبلاژ ایران است بلکه فرهنگ و روح دوبله در صدا و بیانش جاری است. با بیش از شش دهه فعالیت در زمینه دوبلاژ در فیلمهای بسیاری چون جوانان زیر آفتاب، میخواهم زنده بمانم، بانی و کلاید، محمد رسولالله، پدرخوانده و صدها فیلم برجستهٔ دیگر از تاریخ سینما و تلویزیون، خاوری تجسم عینی تاریخ دوبلاژ ایران و روزگار سپریشده است. در سفر کوتاهی که ماه گذشته به آمریکا رفتم، با شوق بسیار به دیدار آقای خاوری شتافتم. آقای خاوری همانی بود که میشناختم، مهربان و بیادعا با شور و هیجانی که هنوز در صدایش لبالب است. با او به گفتگویی صمیمانه نشستم که چکیدهاش را میشنوید. حافظهاش تیز و مستحکم بود و توالی وقایع و جزئیاتش را بهطرزی نافذ و متأثرکننده بیان میکرد.