خشونت و اختلال در ساختار هرم اجتماعی
هر جامعهای با توجه به قرار گرفتن افرادش در سطوح مختلف فرهنگی و تأثیرگذاری علمی و صنعتی و تولیدی در تنظیم نمای آماری دارای نوعی ساختار هرمی شکل است. معمولاً افراد بیشتری با حداقل مهارتها و بهرهمندی از حداقل امکانات رفاهی و ایمنی در سمت قاعده و انسانهای فرهیختهتر و موثرتر و مدیران و کارآفرینان و حکومت سالاران در بخشهای نزدیکتر به رأس هرم قرار میگیرند. هرم آماری را میتوان با توجه به میزان تحصیلات افراد، سطوح رفاهمندی بهبهرهمندی اقتصادی و مالی، یا به قول امروزیها دهکهای اجتماعی، یا با معیارهای دیگر هم سنجید، اما اغلب نوعی مشابهت در بهرهمندان نزدیک به رأس هرم اجتماعی ملاحظه میشود. هرچه جامعه پیشرفتهتر باشد ارتفاع هرم بیشتر و بدنه هرم قطورتر میشود. هرچه جامعه عقب ماندهتر باشد قاعده هرم آماری آن گستردهتر و ارتفاع آن کمتر و از میزان بهرهمندان از مزایا و رفاه اجتماعی کمتر میشود. انسانها را از لحاظ حقوقی و سیاسی برابر میدانیم، اما برابری حقوقی به معنی برابری توانمندیهای عقلانی و استعدادهای هنری و فنی و غیره نیست. این تفاوتها انسانهای بهرهمند از مواهب طبیعی یا آموزشی یا اجتماعی و خانوادگی را در سطوح بالاتر هرم اجتماعی قرار میدهد. بحث ما در اینجا درباره توزیع عادلانه یا غیر عادلانه افراد در سطوح تشکیل دهنده هرم اجتماعی نیست. گرچه به این اشاره اکتفا میکنیم که قرار گرفتن در سطوح پایینتر یا بالاتر بهرهمندی در هرم اجتماعی فقط بستگی به استعدادها و مواهب طبیعی ندارد، بلکه بیشتر به میزان بهرهمندی انسانها از برنامههای آموزشی و بهداشتی و حتی تغذیه دارد که باید جامعه و حکومت رعایت تساوی را در فراهم آوردن «امکانت برابر» برای بهرهمندی شهروندان از این آموزههای زیربنایی فراهم کند تا شکل هرم اجتماعی عادلانهتر باشد.
اما، چنین هرمی، اصلاحشده یا اصلاحنشده، یعنی عادلانه یا غیر عادلانه، در هر جامعهای شکل میگیرد و وجود دارد. نکته جالب این است که در مدیریت جامعه نوعی موازات یا تداخل میان هرمهای فرهنگی و مدیریتی وجود دارد، که نشان میدهد یک حکومت چگونه و تا چه اندازه برای انسجام و اجرای برنامههای خود به نخبگان فرهنگی نیازمند است. در تاریخ باستانی ایران با وجود پادشاهان اغلب خودکامه از همان زمان هخامنشی نام وزیران و ساتراپها و کارشناسان و مهندسان و فیلسوفانی به موازات دین به چشم میخورد. درباره ساسانیان که نزدیکتر به تاریخ مدون هستند به کسانی در رأس هرم بر میخوریم، مانند بزرگمهر حکیم، که خواه یک نفر باشد یا عنوانی برای وزیر بزرگ، که بیشتر به خاطر مداخلات عقلانی و علمی و فرهنگی شهرت دارند. در ارتباط با آنان از دانشگاه و بیمارستان بزرگ گندی شاپور و از کلیله و دمنه و شطرنج نام میبرند. از معمارانی که پلهای بزرگ را بر دجله و کرخه و کارون نام کی برند که آثار آنان وجود دارد. از سازههای آبی کارون در شوشتر و مهار کردن نیروی آب برای چرخاندن سنگ آسیابهای آن که هنوز وجود دارد نام میبرند. اینها به دست عناصر بالای هرم اجتماعی ساخته و پرداختهشدهاند که در ارتباط و موازات هرم حاکمیت بودهاند.
پس از اسلام نیز چه از حضور برامکه در دستگاه خلافت عباسی و چه از تأثیر بزرگان ادبی در دستگاه سامانی که زبان فارسی را به زبان دیوانی جهان آسیایی آن روز بدل کردند و به ارث به ترکان غزنوی و سلجوقی و خوارزمشاهی رسیدند برمیخوریم. زبان فارسی مدرن را همین ترکان سلجوقی همراه با مهاجرت عشایر ترک غز از ترکستان چین و آسیای مرکزی به آناتولی و به قونیه آوردند که در آنجا مولانا جلال الدین رومی آثار جاودانیاش را به زبان اجدادی فارسی بلخی سرود و آن هرم فرهنگی کاملاً به موازات هرم حکومتی کیخسرو اول و قباد دوم و کیخسرو دوم شاهان ترک سلجوقی سرود و زبان فارسی پس از عثمانی و تا پایان کار آنان نیز زبان رسمی دیوانی باقی ماند.
حتی مغولان که آن هرم فرهنگی و دیوانی ایران را مخدوش کردند بهزودی آن را بازسازی کردند و خواجه نظامالملک طوسی دانشمند ریاضی و نجوم وزارت یافت. نوه هلاکو اولجایتو محمد خدابنده بزرگترین بنای گنبدی آجری هنرمندانه تاریخی ایران را در سلطانیه زنجان برجای نهاد. حتی تیمور لنگ به فارسی عشق میورزید و بابر نواده او که هند را فتح کرد در بار و دیوانی فارسی زبان در دهلی بنیان نهاد و معماران و مهندسان و شاعران و هنرمندان خلاق در هرمی فرهنگی به موازات و آمیخته به هرم کلّی اجتماعی هند حضور داشتند. در صفویه با بهرهمندی از کسانی مانند شیخ بهایی و شیخ علیخان زنگنه، و اعتمادالدوله برمیخوریم که آن همه آبادانی و شهر اصفهان نوسازی شده را بر جای نهادند. اتفاقاً خدشه مهم به تداخل همین هرم فرهنگی و علمی در اواخر صفوی هنگامی رخ داد که رجال مذهبی با حمایت سرداران و شمشیر شاهسون، هرم فرهنگی را از پیرامون هرم حاکمه پراکنده و هرم اجتماعی را مخدوش کردند. در دوران قاجار و پس از آن نیز با وجود فقر و مشکلات جنگی و نظامی بازگشت آن هرم اجتماعی را ملاحظه میکنیم. آقامحمدشاه و فتحعلیشاه و عباس میرزا و ناصرالدینشاه نه فقط خودشان در ادب و شعر دست داشتند، بلکه به وزرایی مانند قائم مقام و امیرکبیر و میرزا حسین خان سپهسالار و میرزا حسن مشیرالدوله پیرنیا نویسنده تاریخ ایران باستان تا محمدعلی فروغی و گروه بزرگی از فرهنگ مداران ایرانی برخورد میکنیم که فراتر از هرم حاکمه و پادشاهی آن توانستند از ایران را با ارزشهای فرهنگی آن حراست کنند. کسانی چون علیاصغر حکمت، دکتر سیاسی، حسابی، استادان دانشگاه تهران از میان برجستگان فرهنگی ایران بودند که به هرم اجتماعی ایران اعتبار میبخشیدند. چنین هرمی در میان خود میتواند تناقضها و تضادهایی هم داشته باشد طبیعتاً منحصر به ایران نیست. و تا زمانی که تناقضهای به ظرفیت و بنیادی و ساختار فرهنگی هرم اجتماعی آسیب نرساند استواری آن جامعه را تضمین میکند.
به عنوان مثال در روسیه بهرغم سلطنت استبدادی تزارها چنان هرمی وجود داشت. انقلاب کمونیستی هرم سنّتی رویه را فروپاشید. بازسازی هرمی که تشکیل دهندگان آن نابود شده بودند بهرغم تلاش لنین که خودش در آن نابودسازی سهیم پود فرصت بازسازی نیافت و استالین کار تخریب را حتی به داخل هرم حزبی خودیها کشاند و همه رقبای انقلابی و اغلب برجستهتر خود را نابود کرد. این هرم بهسادگی بازسازی نشد. حکومت شوروی با وجود پشتوانه تئوریک، در عمل بیشتر موجب رکود و از میان رفتن رفاه و امید بازسازی در آن جامعه شد. دلیل اصلی بازماندگی و شکست شوروی خدشه به کلیت هرم اجتماعی بود. اولویت یافتن عصبیت ایدئولوژیک موج شد فرصتطلبان با شعارهای تندتر به موقعیتهای نامتناسب در سطوح بالای هرم اجتماعی دست یابند و برای حفظ موقعیت خود عناصر شایسته را پاکسازی و از صحنه دور کنند. انحصارطلبی حزب کمونیست شوروی و تبدیل شدن عضویت در آن به صورت یک رانت اجتماعی از طرفی فرصتطلبترین عناصر را برای بهرهمندی از آن رانت به تظاهر نمادی بیشتر وامیداشت و از طرفی نظام ایدئولوژیک را که دیگر متکی به حمایت مردمی نبود، متکی به حمایت هرچه پلیسیتر میکرد. بدینترتیب حکومتی که امیدهای بسیاری در میان عدالتخواهان جهان برانگیخته بود، ضمن اینکه از یکسو داراییهای ملّی را بیآنکه صرف منافع ملّی و هزینههای عمرانی و تولیدی کند، به تبلیغات و برنامههای نظامی یا نیابتی برای توسعهطلبی ایدئولوژیک تخصیص داده بود و همین فقر گسترده و نا امیدی از راه نجات، با همه تدابیر امنیتی آن دولت از لحاظ نظامی مقتدر را فروپاشید.
هرم اجتماعی که تدریجاً تشکیل میشود و رشد میکند و اعتبار مییابد، توقع دارد گزینشهای مسئولانه مدیریتی از میان نخبگان مجربی که مراحل رشد را در همان هرم پیمودهاند صورت گیرد، در حالی که تبعیضات ایدئولوژیک و رانتی، گماردن افراد را در جایگاههای مسئولیت، از وزارتخانه تا دانشگاه و از مدرسه تا مزرعه و از صنایع تا شهرداریها، به حلقه ایدئولوژیک درونی محدود میکند. به عبارت دیگر مصالح ایدئولوژیک مروج سلطه تفکر یا عناصری با هویت تکواره میشود. یعنی هویتی که به گفته آمارتیا سن، جز آرمان ایدئولوژیک محدودِ مادی یا مذهبی خود، جهان را از منظری متکثر شامل هنرها و ادب و علوم و صنایع، نمینگرد. و این تکوارگی هویتی او را برای اعمال هرگونه خشونتی برای مشروع جلوه دادن عصبیت و هویت تکواره و قدسی خود آماده میکند. چنین بود که استالینیسم شکل گرفت. بدینترتیب اشخاص بیسابقه و ناصالح در رأس اموری قرار میگیرند که با دلسرد کردن مرئوسین از کارایی سیستم میکاهند تا جایی که در شوروی با وجود روی کار آمدن نسل جدید بروکراسی اصلاح طلب مانند گورباچف و همراهانش، دیگر برای اصلاح امور و اصلاح هرم اجتماعی که مستلزم حمایت و مشارکت غیررانتی و غیرانحصاری و غیرایدئولوژیک است، بسیار دیر شده بود.