رضا فرخ‌فال

فرخفال کارش را در جنگ اصفهان با انتشار چند داستان در اواخر دههٔ ۱۳۴۰ شروع کرد. از او مقالات، داستان‌ها و ترجمه‌های گوناگونی در ایران منتشر شده‌است. مجموعهٔ آه استانبول از آثار او را از جمله نمونه‌های برجستهٔ آثار داستانی دههٔ ۱۳۶۰ می‌دانند. او سال‌ها مشغول کار ویرایش برای ناشران مختلف بوده و از پایه‌گذاران اولین انجمن ویراستاران در ایران محسوب می‌شود. گزیده‌ای از متن‌های او در کتاب حدیث غربت سعدی توسط نشر مرکز منتشر شد. فرخفال از فارغ‌التحصیلان دانشگاه پهلوی و دانشگاه کنکوردیا است و در دانشگاه مک‌گیل و دانشگاه ایالتی ویسکانسین به تدریس زبان فارسی مشغول بوده‌است. او اکنون در دانشگاه ایالتی کلرادو در بولدر تدریس می‌کند. از آثار او: «زنی آرایش روزگار؛ در حالات شعری طاهره قرة‌العین»، «آه استانبول (هفت داستان کوتاه)»، «حدیث غربت سعدی»، «ترجمهٔ رمان عالیجناب کیشوت اثر گراهام گرین»، «رجمهٔ رمان یک روز از زندگی ایوان دنی سوویچ از الکساندر سولژنیتسین».

مطلب بارو

 عهد، دوست، امضا

گلشیری مرگ خود را مرد، همچنان‌که در کار عهدی از آن خود بود. اکنون مرگ زودهنگام او منظری فراخ را بر آثارش در برابر ما گشوده است. گفته‌اند که مرگ آخرین امضایی است که نویسنده پای اثر خود می‌گذارد. بی‌شک ...

از حافظ و باژگویی

شعر حافظ "راز"ی است، راز بدان معنا که سخنی " سربسته" است اما در عین گشودگی؛ مجموعیتی است در عین پراکندگی؛ پیچیده است در عین سادگی، آنچنانکه همگان آن را خوانده‌اند و می‌خوانند و فهم می‌کنند. شعر حافظ د...

آخرین برگ یارعلی

آخرین برگی که یارعلی به ما زد   نه، نمی‌توانم بگویم یارعلی دیگر و برای همیشه از میان ما رفته

درنگ‌هایی در واژهٔ میهن

درنگ‌هایی در واژهٔ «میهن» (ویرایش دوم، با افزوده‌ها)     میراثِ آفتاب در ساحلِ شبِ سَده‌ام                       ــ آنجاست: هر

شانه بر زلف سخن

شانه بر زلف سخن مشکل زبان فارسی یا آرامش دوستدار همچون یک مشکل؟     با وجود اینها، بازهم شعر

خاکستر-ات

خاکستر-ات   مقامه‌ای برای الف. س.   در این عکس سیاه و سفید او همان لبخندی را برلب دارد که

مفهوم شاملو از وطن

مفهوم شاملو از وطن   وطن کجاست که آواز آشنای تو چنین دور می‌نماید؟ — شاملو شاملو در شعرش چه

تنگلوشای صدهزار خیال

تنگلوشای صدهزار خیال نگاهی به داستان خورنق در هفت پیکر نظامی تنگی جمله را مجال تویی تنگلوشای این خیال تویی

شعرهای ترجمه

فراق | بورخس

شعر ترجمه ــ عمر بیکرانی را باید در پیش گیرم / که همیشه و هنوز آیینه‌ای از توست: / هر بامداد باید آن را دیگربار کنار هم بگذارم. / از آن زمان که رفته‌ای / مکان‌ها چه بیهوده و بی‌معنا شده‌اند / مثل سوسو...

تسخیر دیروز | بورخس

شعر ترجمه ــ می‌دانم چیزهای بسیاری را از دست داده‌ام که قادر به شمارش آنها نیستم / و این ازدست‌رفته‌ها / حالْ همۀ آن چیزی است که من دارم. / می‌دانم که زرد و سیاه را از دست داده‌ام / و درفکر رنگ‌های نا...

باروی داستان

ناگهان، خود نویسنده!

خوبی آن میخانه‌ی آشنا این بود که در آن صدا به صدا نمی‌رسید و کسی حرف‌های آنها را نمی‌شنید. یک نیمی ودکا سفارش داده بودند با دو خوراک ماهیچه. هیچ مسئله‌ای نبود در این دنیا که در آن شب زیبای پاییزی نتوا...

خیالات در قطار

در تمام سال‌هایی که بعد از انقلاب بر او گذشته بود روزی نبود که از خواب بلند شود و این کلمهٔ وهن از عمق ناخودآگاه بر ذهنِ هنوز خواب‌آلودش نیاید. جهان دیگر مقاومت نکرد و گذاشت که پلک‌هایش فروافتند. خواب...

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.