تراشکاری فلز آینده

در واقع هستی‌شناسی شعر مجید نفیسی در مرز میان رؤیایی لذت‌بخش و واقعیتی تکان‌دهنده ایستاده است. نه می‌توان به‌رغم همه‌ی داده‌های عینی متن، متن را گزارشی از یک واقعیت تلقی کرد و نه می‌توان آن را نادیده گرفت یا انکار کرد. به زبان دیگر، شعرهای نفیسی بیشتر به رؤیایی فراموش‌نشدنی از واقعیتی فراموش‌نشدنی می‌مانند. سکوی پرش زمانه‌ی خویش‌اند با ابعاد زمان و مکان خویش، هم برای امروز و هم برای فردا. هیچ ابهامی آنها را از زمانه‌ی خود بازنمی‌دارد و هیچ نشانه‌یی مانع حرکت آنها به آینده و خوانش آنها در زمان‌های دیگر نمی‌شود.
تراشکاری فلز آینده
چهار پاره و یک آنتولوژی از پُرتره‌ی مجید نفیسی
این کتاب طرحِ ایده‌هایی در چهار پاره از دیدارِ شعر مجید نفیسی است و البته از حواشی نامرئیِ چهره‌ی او. شاعری که علی‌رغم اهمیت پروژه‌ی شعری‌اش، مهجور مانده و کمتر از او حرفی به میان آمده است. رضا براهنی در طلا در مس ضمن بازخوانی مجموعه‌شعر در پوست ببر، نفیسی هژده‌ساله را فیگوری در میان موج‌نویی‌ها می‌داند و به آینده‌ی شعرش امید می‌بندد؛ اما از آن روز به این سو، با این‌که شعر او افق‌های دیگرگونی گشوده و در راه‌های نارفته‌ی بسیاری گام زده، هنوز در فضای انتقادیِ شعر امروز ایران ناخوانده و قدرنادیده است. متنی که پیشِ رو دارید، تلاشی‌ست در بازخوانی کارِ شاعری مجید نفیسی که در نهایت به آنتولوژی مختصری از شعرش ختم می‌شود. نویسنده درباره‌ی چند و چون آنتولوژی و نحوه‌ی برگزیدن شعرها در بخش مربوط سخن گفته است. این کتاب نخستین کتابی‌ست که مستقلاً دربارهٔ آثار  مجید نفیسی  نوشته شده است.متن این کتاب را می‌توانید از اینجا دریافت کنید.
در واقع هستی‌شناسی شعر مجید نفیسی در مرز میان رؤیایی لذت‌بخش و واقعیتی تکان‌دهنده ایستاده است. نه می‌توان به‌رغم همه‌ی داده‌های عینی متن، متن را گزارشی از یک واقعیت تلقی کرد و نه می‌توان آن را نادیده گرفت یا انکار کرد. به زبان دیگر، شعرهای نفیسی بیشتر به رؤیایی فراموش‌نشدنی از واقعیتی فراموش‌نشدنی می‌مانند. سکوی پرش زمانه‌ی خویش‌اند با ابعاد زمان و مکان خویش، هم برای امروز و هم برای فردا. هیچ ابهامی آنها را از زمانه‌ی خود بازنمی‌دارد و هیچ نشانه‌یی مانع حرکت آنها به آینده و خوانش آنها در زمان‌های دیگر نمی‌شود. ــــــــ منصور کوشان

One thought on “تراشکاری فلز آینده

  1. سعید گفت:

    امین حدادی عزیز ! ترا ندیده ام …ولی انگار صدبار دیده ام …درود بر تو ! بر روزی که زاده شدی …و امیدوارم بعد از ۱۲۰ سال هم نروی …اذن دخول را خواندم …انگار کنار دست خواننده را گرفته ای …از محله سنگلج ..عودلاچون …باز ار آهنگرها …بازارچه قوام الدوله ..گذر قلی …عبور کرده ای …من بچه خیابون شاپورم …شعرت را که خوندم …فکر کردم امین حدادی حتمن بچه تهرونه …شاید درست ترش بچه طهرونه …دست مریزاد …عالی بود …عالی …با اینکه تموم اشارات و تلمیحات شعرت را نگرفتم …ولی بسیار بسیار …شرح حال بود …امید دارم زنده باشی صدسال و بازهم بنویسی …جغراقیا شهری ات بیسته …ادرسهایت به متون ادبی …و شحصیتهای غیر ادبی به زال محمد گه چه خدمتها کرد به مردم تهران و سربازهای شهرستانی جمعه…پری بلنده …مظفرالیدسنشاه ابله و می رویم آب می خوریم …برج طغرل و یادگاران انده ناک ابن بابویه و سی تیر …تسلط ات به ادعیه ماثوره خمس عشر معرکه ست …شاعر روشنفکری مثل تونایاب است ،مگر اخوان ثالث ، که مشلط به دعاهای قدمای ما باشد …سربلند باشی …هرکحای عالم باشی سلامت باشی …بنویس …هزار چشم مشتاق ترا تعقیب می کنند …بعضیاشونم مثل من دعات هم می کنن …خیلیهام از دعا و معا …خسته شدن …بنویس …مرد بزرگ …بنویس !…نمره تلمیخات و آرکی نایپ ات بیست …بیست .

    اب می خو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.