آوازه‌خوان در شهر [۱]

 

یکی از حیرت‌آورترین چشم‌اندازهای میدان تایمز در نقطه‌يِ اوجِ فیلم «خواننده جاز»[۲] (۱۹۲۷)، نخستین فیلم ناطق جهان، نخستین نماهنگ [۳]، و یکی از رمان‌های فرهنگیِ [۴] برجسته‌يِ آمریکایی به تصویر کشیده شده است. قهرمان فیلم [جک رابین] با بازی آل جالسون قصد دارد برای تمام دنیا آواز بخواند و میدان تایمز نماد آن جهان است. این‌جا[میدان تایمز] همان جایی است که او می‌شُکفد، هماني می‌شود که هست، رؤیاهای درهم‌تنیده‌ و متاقطع‌اش [۵] را برآورده می‌کند، از ته دل آواز می‌خواند و تمام آن‌چه می‌خواهد را به چنگ می‌آورد. داستان او در روزي دل‌گیر در لوئر ایست ساید [۶] آغاز و در شب پر زرق و برق میدان تایمز، درون کُنتراست‌های پرتلألويِ سیاه و سفید به پایان می‌رسد. با لانگ‌شاتی مواجه هستیم که ساختار سه ـ‌ بخشی از فضا را می‌گُشاید و تا افق کشیده مي‌شود: در سطح زمین، رژه‌ای از مردم؛ سطح بالای آن‌ تابلوهای نئونی و الکتریکیِ هیجان‌انگیز و سیلي از نور؛ و بر فراز همه‌يِ آن‌ها پهنه‌يِ بزرگ آسمان باز که مردم و تابلوها را قاب گرفته و در آغوش می‌کشد و آن‌ها را در یک کل در هم می‌آمیزد. این نمایشی باشکوه از میدان تایمز است. این چند فریم ـ که در مجموع کم‌تر از یک دقیقه طول می‌کشد ـ می‌تواند به ما کمک کند تا میدان تایمز را به مثابه‌يِ امری نو [۷] ببینیم، گویی نخستین بار است که بدان چشم دوخته‌ایم. این میدان هدیه‌يِ آمریکا به جهان مدرن است، پویاترین و باجذبه‌ترین فضای شهری سده‌يِ بیستم، امر متعالی تجاری [۸].

ما میدان تماشایی و جذاب تایمز را همراه با نام قهرمان در نئون‌ها، تنها در انتهای فیلم می‌بینیم و مکانی است که جکی آن‌را به تسخیر خود درآورده است. او چگونه به این‌جا رسید؟ چه‌چیزی از خودش بخشید؟ چه چیزی را رها کرد؟ در واقع این آوازه‌خوان که بود؟ و چگونه به شهر پیوند می‌خورد؟

«جک رابین»، نام قهرمان فیلم است، اما این همان نامی نیست که در بدو تولد بر او نهاده‌اند. نامی که والدینش برایش انتخاب کرده‌اند «جکی رابینوویتز» [۹] است. او پسر یک کانتون [۱۰] بود و در لوئر ایست‌ساید بزرگ شده بود. از همان سال‌های نخستین زندگی‌اش، با پدرش کشمکش جدی داشت. پدرش ملودی‌های مقدس، نیگیونیم[۱۱]، را به او آموخت و جک هم آن‌ها را به خوبی یاد گرفت و باعث افتخار پدرش بود. اما او احساس می کرد که آهنگ‌ها و دنیای کنیسه[۱۲] برای او کافی نیست. او در خیابان‌های لوئر ایست‌ساید پرسه می‌زد، به موسیقی سکولار [۱۳]در خیابان گوش می‌داد، و شغلی در یک کاباره به عنوان آوازه‌خوان پیدا کرد. آوازهای جکی که در خیابان پخش می‌شد اولین صداهایی بود که در تاریخ فیلم تجاری [از فیلم] به‌گوش می‌رسید؛‌ فیلمی که اتفاقاً ساخته شده بود تا در همان خیابان‌های شهر که صداها در آن‌جا پخش می‌شد نمایش داده شود.

در واقع، «خیابان» یکی از ستاره‌های قدرندیده‌يِ فیلم خواننده‌يِ جاز است. چرا که جالسون به واسطه‌‌يِ آن‌چه در خیابان می‌دید و مي‌شنید مسیر زندگی‌اش را تغییر داد. او از بی‌شمار یهودیانی بود که در گتوهای یهودی‌نشین مهاجران آمریکا بزرگ شد، اما احساس می‌کرد با «جهان» پدرسالارانه‌يِ «اجدادش» کوک نیست و به شهر روی آورد تا رویای ممنوعه‌ای که در سر داشت را محقق کند. به همین دلیل یکی از محورهای اصلی فیلم‌ خواننده‌يِ جاز، دوقطبیِ «خیابان» در مقابل «خانه» است. این قطبیّت در فیلم‌نامه‌يِ اجرایی [۱۴] شدیدتر بود. یکی از سکانس‌هایی که ظاهراً فیلم‌برداری شده اما بعداً از فیلم درآمده، سکانسی است که صدای «پیانوی خیابانی» به گوش می‌رسد. این ساز که به آن «هاردی ـ گاردی» [۱۵] نیز می‌گویند، قرار بود آهنگ محبوب تمام دوران یعنی «پیاده‌روهای نیویورک [۱۶]» را بنوازد. دوربین، مدرسه‌يِ مخصوص کودکان یهودی(چدِر) ـ مدرسه‌يِ عبری که کلاس‌های فوق‌العاده در آن برگزار می‌شود ـ را نشان می‌دهد. متنِ میانْ‌تصویر می‌گوید: «صدای پیانوی خیابانی از پنجره‌يِ باز می‌آید و بچه‌ها با عجله به سمت پنجره می‌روند.» کانتور وارد می‌شود، موسیقی خیابانی را می‌شنود، «حسی از انزجار بر او غالب می‌شود و در را می‌بندد» و بلافاصله به او خبر می‌رسد پسر خودش است که با نام «رگ‌تایم جکی» در کاباره می‌خواند؛ او پسرش را از روی صحنه‌يِ آواز پایین می‌آورد و او را در خیابان‌ها می‌کشاند و به دلیل اقبال به «موسیقی پستي که از خیابان‌ها برآمده»، با بندی او را به باد کتک می‌گیرد. وقتی مادر جکی به او می‌گوید که جکی نمی‌خواهد از پدرش (و چهار نسل قبل از او) پیروی کند و خواننده شود، پدر بلند می‌شود و فریاد می‌زند: «آنچه او می‌خواهد به معنای نابودی است![۱۷]» پدر بلافاصله جکی را از خانه بیرون می‌کند و به مردم می‌گوید پسرش مرده است. خانه جایی است که به‌روی آوازه‌خوان بسته شد و در مقابل شهر به روی او گشوده شد.

این‌که مارشال برمن برای ترسیم خیابان و نقش آن در مدرنیسم به آوازه‌خوانی رانده شده اشاره می‌کند از این حیث اهیمت دارد که می‌خواهد گشودگی شهر و خیابان به سوی طغیان،‌ تمرد و نافرمانی و سرپیچیِ شخصیتی که در انتها به خودشکوفایی می‌رسد را نشان دهد و این همان فرهنگ برادوی است. فرهنگی که می‌توان در قالب جملات زیر به تقریب‌هایی از آن دست یافت:

ـ‌ کشمکش بین تقوا و زهد سرسختانه‌ي حاکم بر خانه و طغیان و آشفتگی خیابان و گشود‌گی آن به سوی متمردان. آل‌جالسون یکی از خالقان فرهنگ «برادوی» بود و برادوی فرهنگ خیابانی بود که توسط فرزندان طردشده و نافرمان ایجاد شد؛

ـ‌ دید گسترده از میدان در شبِ برادوی، جهانی را نشان می دهد که همه چیز در برابر اوست؛ افقی وسیع، نه فقط موسیقیایی، بلکه تخیلی بسیار فراتر از محدوده‌يِ بسته‌يِ سنت‌های متصلّب و گسترده‌شده به همه‌يِ عرصه‌ها؛

ـ‌ خیابان جایی است که سرپیچی،‌ رویاپردازی و شکست‌ها و رسیدن‌‌ها همانند خطوط متقاطع به هم می‌رسند و درون‌گرایی و عمق عاطفی در قالب‌‌های مختلف از جمله آوازه‌خوانی تجلی می‌یابد. جایی است که جالسون به عنوان «اولین صدای سینماتیک جهان» ظاهر شد.

این گزاره‌ها،‌ دریچه‌ای نو به خوانش شهر و خیابانِ امروز می‌گشاید.

 

 


 

[۱]. متن پیش‌رو ترجمه‌يِ بازسازماندهی‌شده‌ای از فصل بیستم کتاب زیر است:

Berman, M. (2017). Modernism in the streets: A life and times in essays. Verso Books.

[۲].climax of The Jazz Singer

[۳]. Music video؛ اشاره دارد به ساختار فیلم که در بیش‌ترِ صحنه‌ها تلفیقی است از تصویر و قطعه‌های موسیقیِ با و بدون کلام.

[۴]. Bildungsromans؛ در معنای وسیع کلمه به معنای داستان پرمایه‌يِ رشد وبالندگی شخصیت‌ها است که در خودآگاهی ملی می‌تواند نقشی مهم داشته باشد.

[۵].crossover dreams

[۶]. Lower East Side: محله‌ای در جنوب شرقی منهتن در نیویورک.

[۷]. fresh

[۸]. the commercial sublime

[۹]. Jakie Rabinowitz

[۱۰]. cantor؛ آوازه‌خوان مذهبی

[۱۱]. nigunim, the holy melodies

[۱۲]. world of the shul

[۱۳]. این‌جا به معنای موسیقی غیرمذهبی که برای قهرمان فیلم از سوی پدر ممنوع شده بود.

[۱۴]. shooting script؛ فیلم‌نامه‌ای که در آن جزئیات فنی، مانند حرکات دوربین و نوع نما قید شود.

[۱۵]. Hurdy-gurdy؛ نوعی ساز زهی که دارای دسته‌ای است که با چرخش آن‌ سیم‌ها یا زه‌های ساز به لرزه در‌می‌آیند و صدا تولید می‌شود.

[۱۶]. Perennially popular song, “The Sidewalks of New York.”

[۱۷]. What he wants means nothing

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.