زمان: روزمره و بحرانی

زمان در لحظات بحرانی هیچ جایی برای آن‌ها که قصد دارند همچنان بی‌طرف باشند یا بدون هیچ اعلام موضعی (یا با سکوتی جهت‌دار و منفعت‌طلبانه) مشغول کار خود باشند، ندارد. این زمان زمانی است که افشاگرانه عمل می‌کند و هر فرد بی‌عملی را رسوا می‌کند.

زمان در زندگی روزمره و زمان در لحظات بحرانی



افراد در مکان‌های داخلیِ به راحتی سکونت‌پذیر و دور از آستانه، حیاتی زندگی‌نامه‌ای را در زمانی زندگی‌نامه‌ای می‌زیند: به دنیا می‌آیند، از کودکی و جوانی می‌گذرند، ازدواج می‌کنند، فرزندانی به دنیا می‌آورند و می‌میرند. این همان زمان زندگی‌نامه‌ای است… تنها زمان ممکن بر آستانه‌ها و در میدان‌ها، زمان بحرانی است، زمانی که در آن یک لحظه معادل سال‌ها، دهه‌ها و حتی «یک میلیارد سال» است.

باختین، پرسش‌های بوطیقای داستایوفسکی


وضعیت موجود به‌گونه‌ای است که امور مخفی، پنهان و خصوصی پنداشته شده بیش از پیش قصد عریان شدن دارند، میل دیده شدن و پا گذاشتن به عرصه‌ی عمومی دارند و چنین میلی بدون شک تمام ابعاد یک جامعه را تحت‌تأثیر قرار خواهد داد و منجر به زندگی‌ها و شیوه‌های زیستی تازه خواهد شد. اما آنچه در این میان اهمیت ویژه‌ای دارد پیامی است که این وضعیت به ما می‌دهد و آن این است: ما بر آستانه ایستاده‌ایم.

در چنین لحظاتی باید تفاوت میان دو جور زمان را در نظر گرفت و با فهم چنین تفاوتی واقعیت را فهمید‌. باید به تفاوت میان زمان در زندگی روزمره و زمان در لحظات بحرانی توجه کرد.

زمان در زندگی روزمره زمانی است که امر مخفی را همچنان مخفی نگه می‌دارد و توان افشاگرانه‌ی محدودی دارد. این زمان اغلب به نوعی ما را با مکان‌ها و موقعیت‌های کم‌خطر و شناخته‌شده مواجه می‌کند (مکان‌هایی بسته و محدود همچون خانه، اتاق خود، دفترکار و…). آدمی با غرق شدن در این زمان فقط به امنیت می‌اندیشد، به خود و روابط خود. زیستن در مکان‌ها و موقعیت‌های ذکر شده زیستن با عادت‌هاست، با تکرار و بی‌فکری، زیستن در فضایی تهی از معناست. اما زمان بحرانی چگونه زمانی‌ست؟

زمان بحرانی درست در مقابل این زمان قرار دارد. این زمان زمان خطر است، امنیت معنایی در اینجا ندارد و هر عملی معنایی دارد متفاوت با آنچه پیش‌تر به آن نسبت داده شده است.

مکان‌ها در اینجا بسته و محدود نیستند. اگر مهم‌ترین مکان زندگی در زمان زندگی‌نامه‌ای و روزمره را «خانه» در نظر بگیریم، مکان زندگی در زمان بحرانی را باید «خیابان» در نظر گرفت. در این مکان دیگر امنیت مهم‌ترین مسئله نیست، آزادی مهم است و آن که بر آستانه ایستاده می‌داند که آزادی بدون خطر کردن به دست نمی‌آید. روابط در اینجا مبتنی بر روابط خونی یا هنجارهای رسمی (مثل روابط موجود در خانه) نیست. روابط موجود در اینجا را دغدغه‌های مشترک، دردها و رنج‌های مشترک می‌سازد. خیابان مکانی برای غریبه‌هاست.

خیابان مکانی برای عادت‌ها ندارد، برای تکرار و ملال جایی ندارد. خانه با درها و دیوارها خود را از خیابان جدا می‌کند و فضایی برای ساکنان خود ایجاد می‌کند که بر مبنای قواعدی خاص باهم زندگی کنند اما خیابان چنین نیست. این مکان در زمان بحرانی جایی برای امر خصوصی و پنهان ندارد. اینجا فضایی عمومی است، جایی برای همه‌ی چشم‌ها و نه صرفاً چشم کسانی که پیشاپیش خود را به خاطر وفاداری به اصولی خاص از دست داده‌اند. در عین حال، این مکان در زمان بحرانی جایی برای نقاب‌ها نیز ندارد.

نقاب‌ها تنها وقتی که زمان شکلی بحرانی و نامعمول به خود بگیرد کنار می‌روند و چهره‌ها پدیدار می‌شوند.

زمان بحرانی زمانی است که پرده را کنار می‌زند و چشم ما را به روی واقعیت باز می‌کند. زمان در زندگی روزمره به هیچ‌وجه قادر نیست چنین کند. تفاوت زمان بحرانی و زمان در زندگی روزمره در شکلی که به واقعیت می‌دهند نهفته است. زمان در زندگی روزمره نمی‌تواند نقاب‌ها را بردارد و افراد به راحتی چهره‌ی خود را مخفی می‌کنند. اما زمان بحرانی زمانی نیست که تن به اراده‌ی افراد دهد. این زمان تنها حقیقت را افشا می‌کند. به تعبیری آنکه بر آستانه ایستاده است، راهی جز مواجه شدن با خود ندارد. این زمان حتی خود فرد را وقتی که نقاب از چهره‌اش می‌افتد، غافلگیر می‌کند. هیچ‌چیز مثل زمان بحرانی غافلگیرکننده نیست. زمان در شرایط بحرانی جایی برای نقاب‌ها و عادت‌ها و دروغ‌ها و… ندارد و راه فراری هم باقی نمی‌گذارد.

گفتنی است که زمان بحرانی می‌تواند خاصیتی کارناوالی پیدا کند و فرد را از انزوا خارج کند و احساس در جمع بودن را در او تقویت کند. یکی از عواملی که فرد را به انزوا می‌کشاند و موجب می‌شود از دیگران جدا شود نداشتن احساس تعلق به گروه و جمعی است که در آن زندگی می‌کند. از این نظر، زمان بحرانی می‌تواند خاصیتی پیوند دهنده نیز داشته باشد و فرد در خود فرورفته را به فضایی مشترک پیوند بزند. این موضوع بخصوص در جامعه‌ی ذره‌ای‌شده‌‌ای مثل ایران بسیار مهم است.

یافتن مکانی برای به اشتراک رسیدن، برای ارتباط با دیگران و احساس تعلق داشتن به جمع این جامعه را دگرگون خواهد کرد و به تعبیری می‌توان گفت یافتن :چنین مکانی این جامعه را جامعه می‌کند

و اما نکته‌ی پایانی:

زمان در لحظات بحرانی هیچ جایی برای آن‌ها که قصد دارند همچنان بی‌طرف باشند یا بدون هیچ اعلام موضعی (یا با سکوتی جهت‌دار و منفعت‌طلبانه) مشغول کار خود باشند، ندارد. این زمان زمانی است که افشاگرانه عمل می‌کند و هر فرد بی‌عملی را رسوا می‌کند. آرنت در کتاب وضع بشر عنوان می‌کند که «قوانین آتنی اجازه‌ی بی‌طرف ماندن نمی‌داد» و آن‌ها که نمی‌خواستند در منازعات خاص طرف گروهی را بگیرند «با سلب شهروندی مجازات» می‌شدند. این موضوع بسیار مهم است و البته که ما در زندگی روزمرۀ خود با چنین موضوعی مواجه نیستیم و چه‌بسا افراد با اعلام بی‌طرفی پاداش هم بگیرند. اما زمان در لحظات بحرانی مجازات می‌کند و فرد بی‌عمل و بدون موضع را به اشکال مختلف رسوا می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.