چقدر و چطور بشکنیم؟
| رضی هیرمندی |
از بحثهای راهبردی مانند اصلاح یا تغییر خط که بگذریم، یکی از چالشهای زبان فارسی معاصر شیوهٔ نگارش گفتوگوها (دیالوگ) در متنهای ادبی مثل رمان و نمایشنامه است.
شکستهنویسی از نظر تاریخی به دورهٔ مشروطه بازمیگردد اما با نگاهی گذرا به آثار ادبی درمییابیم که بهطور چشمگیر کمتر کسی از داستاننویسان و مترجمان دیالوگها را شکستهنویسی میکرد. پیشآهنگان داستاننویسی مدرن، جمالزاده و هدایت، در مراحل اولیه از شکستهنویسی پرهیز میکردند گو اینکه جمالزاده به این روال وفادار ماند و تا آخر به سالمنویسی ادامه داد.
«گفتم ای بابا؛ خدا را خوش نمیآید. این بدبخت سال آزگار یک بار برایشان چنین پایی میافتد…» ـــ (کباب غاز، جمالزاده)
«امروز اینجا فردا بازار قیومت. دروغم که نمیتونم بگم. اون بابای قرمساقتونم میخواس آبکمرشو تو شیکم من و عصمتسادات خالی بکنه.» ــ (علویه خانم، صادق هدایت)
مترجمان قدیمی نیز از زمان اعتمادالسلطنه تا اوایل دورهٔ پهلوی اول به رسم و راه شکستهنویسی اعتنایی نداشتند. گفتارنویسی بیشتر از طریق تغییر در نحو جملات و انتخاب واژههای گفتاری منتقل میشد تا شکستن صوری و آوایی واژهها، اما امواج تغییر ناگزیر بود و در این میان مترجمان با اجتهاد در تعیینِ سطح زبانی متن مقصد شخصاً میزان شکستگی را مشخص میکردند!
مشخصکردن حد و حدود شکستهنویسی و نحوهٔ نگارش آن امروزه یکی از چالشهای خط فارسی است. بحث نه در ادامه و تکامل شکستهنویسی بلکه تعیین تکلیف تفرقه و تشتت آن است. طبیعی است که ادامهٔ این پراکندگی و تفرقه اثر نامطلوبی بر یکدستی خط و خطِ بهسامان آثار ادبی خواهد داشت. ضرورت دارد نهادهایی همچون فرهنگستان و انجمنهایی متشکل از ادیبان و زبانشناسان به فکر چاره باشند.