امین حدادی

امین حدادی، شاعر و مترجم و منتقد ادبی، ساکن تهران است. از او کتاب‌های «زخم‌های باز و ملال تهران» در نشر افراز؛ «تراشکاری فلز آینده؛ چهار پاره و یک آنتولوژی از پرتره مجید نفیسی» در نشر بارو؛ «اذن دخول» در نشر بارو منتشر شده است. شماری از مقالات و ترجمه‌های او نیز در مجلهٔ بارو منتشر می‌شود. حدادی دانش‌آموختهٔ روان‌شناسی است و در این زمینه نیز اشتغال دارد.

reference: pinterest.com

جزوهٔ شش شعر

دفتر دهم بارو ــ سلان در سخنرانی جایزۀ برمن (۱۹۵۸) می‌گوید تنها چیزی که از پسِ فاجعه، دسترس‌پذیر و نزدیک و امن باقی می‌ماند، زبان است؛ «زبان» به‌رغم همه‌چیز. تنها «زبان» است که برابر فقدان می‌ایستد و از مهلکۀ بربریت جان بدرمی‌برد. در نظر او  «زبان» است که در نهایت باید از عجزِ پاسخ، از هزارتوی سخنان کُشنده و خونین،...

در «واو» مربی و مهیج

در «واو» مربی و مهیج    عارف، وزیری و خالقی: مواجهاتِ ناتمام ‌ او را در گوشۀ اتاق می‌بینیم. صدای

تراشکاری فلز آینده

تراشکاری فلز آینده چهار پاره و یک آنتولوژی از پُرتره‌ی مجید نفیسی ‌ ‌ این کتاب طرحِ ایده‌هایی در چهار

کتاب اذن دخول

کتاب اذن دخول

در این وادی هول که هر روز سری بر باد می‌رود طنین پرسش هُلدرلین هر دم به گوش می‌رسد: «به‌راستی شاعران در زمانهٔ عسرت به چه کار می‌آیند؟» منظومهٔ اذن دخول نه در مقام پاسخ که شاید خود تلاشی برای بازطرح این پرسش مهیب باشد؛ پس «طنابِ خطاب» را این‌بار بر گردن خودِ شعر می‌اندازد و در سایهٔ ناهم‌­زمانیِ نامکان‌ها...

تراشکاری فلز آینده

در واقع هستی‌شناسی شعر مجید نفیسی در مرز میان رؤیایی لذت‌بخش و واقعیتی تکان‌دهنده ایستاده است. نه می‌توان به‌رغم همه‌ی داده‌های عینی متن، متن را گزارشی از یک واقعیت تلقی کرد و نه می‌توان آن را نادیده گرفت یا انکار کرد. به زبان دیگر، شعرهای نفیسی بیشتر به رؤیایی فراموش‌نشدنی از واقعیتی فراموش‌نشدنی می‌مانند. سکوی پرش زمانه‌ی خویش‌اند با ابعاد...

اطلس غربت

داوودی که خود از یک‌سو کارگردان و بایگرِ تئاتر و از سوی دیگر از مترجمان اشعار الیوت (به‌طور مشخص سرزمین ویران) است؛ در این شعر اجرایی و بلند با تأکیدی درخشان بر لحن و در واکنشی وارونه یعنی «در چند صحنه با منطقی ماخولیایی» با ارجاعات بی‌بدیل به سنتِ نمایشی شعر غرب، اشباح ادبیات فارسی را در گفتگویی هذیان‌وار به...

هفت شعر از اینگه‌بورگ باخمن

آن طرف محبوب تو در ماسه فرو می‌رود، بالا می‌آید گردِ گیسوانِ وزانش ماسه، فرود می‌ریزد بر کلامش، فرمان می‌دهدش به خاموشی، او را در احتضار می‌یابد و مشتاق وداع، پس از هر درآغوش‌گرفتنی. به پشتِ سر منگر. بندِ کفش‌ات را ببند. سگ‌ها را بران. ماهی‌ها را به دریا بینداز. نورِ لوپن‌ها را خاموش کن!

بهاریه‌ای به رغم وحشت

بهاریه‌ای به‌رغم وحشت

بهاریه‌ای نوشتهٔ امین حدادی را با صدای خودش می‌شنوید. از امین حدادی در بارو پیشتر دو کتاب «تراشکاری فلز آینده» و «اذن دخول» منتشر شده است.

کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.