مجله

در فروردین ماه ۱۴۰۳ منتشر شد
دفترِ سیزدهمِ بارو در آغازِ سالِ نو در وب‌سایتِ نوِ بارو منتشر می‌شود. نخستین شمارهٔ باروی شعر همزمان با دفترِ سیزدهم در دسترسِ خوانندگانِ شعرِ ایران و جهان است. در باروی شعر شاعران و مترجمان از دو نسل نوشته‌اند: شعرها و ترجمه‌هایی که جملگی به‌نحوی به هم مرتبطند. در وب‌سایتِ جدیدِ بارو می‌کوشیم از طریق رادیو بارو نسخهٔ صوتی بعضی از مطالب، گفتگو، شعر و داستان را در اختیارِ خوانندگان قرار دهیم. نیز بخشی به متن‌های پراکنده اختصاص داده‌ایم: بی‌ستون. و بخشِ دیگری به مرورِ جنبهٔ بصری کتاب‌ها و مجلات و فیلم اختصاص دارد: روزن. بخشِ دیگری هم قرار است مجرای متن‌های غیرفارسیِ نویسندگان باشد: به زبانِ دیگر. طرحِ روی جلدِ این دفتر نیز ــ‌همچون همیشه‌ــ کارِ کیوانِ مهجور است. می‌توانید از قسمتِ ارسالِ اثر متن‌ها و پادکست‌هایتان را برای بررسی بفرستید. تحریریهٔ بارو به روی یکایکِ متن‌ها گشوده است.

نویسندگانِ دفترِ سیزدهمِ بارو: م. ف. فرزانه، داریوش آشوری، سرور کسمائی، رضا فرخ‌فال، علی شاهی، ناصر زراعتی، فرشته مولوی، علیرضا سیف‌الدینی، محمدرضا پورجعفری، محسن یلفانی، نسیم خاکسار، عبدالوهاب احمدی، محمود مسعودی، صالح نجفی، زهرا خانلو، احمد خلفانی، حسن هاشمی میناباد، عبدالعلی عظیمی، یونس تراکمه، یارعلی پورمقدم، سودابه اشرفی، مژده الفت، علی صدر، نگین کیانفر، یاشار جیرانی، محمود داودی، لیلا سامانی، ناصر نبوی، داریوش شاهین‌راد، پژمان واسعی، محبوبه موسوی، سپیده فرخنده، مریم پوراسماعیل، احسام سلطانی، گلناز غبرایی، امین حدادی، سیداشکان خطیبی، کامران، بزرگ‌نیا، مرتضی ثقفیان، مازیار چابک، فاطمه ترابی، آزاد عندلیبی
در فروردین ماه ۱۴۰۳ منتشر شد

دفتر سیزدهم بارو

دفترِ سیزدهمِ بارو در شرفِ سیزده‌به‌درِ سالِ نو در وب‌سایتِ نوِ بارو منتشر می‌شود. نخستین شمارهٔ باروی شعر همزمان با دفترِ سیزدهم در دسترسِ خوانندگانِ شعرِ ایران و جهان است. در باروی شعر شاعران و مترجمان از دو نسل نوشته‌اند: شعرها و ترجمه‌هایی که جملگی به‌نحوی به هم مرتبطند. در وب‌سایتِ جدیدِ بارو می‌کوشیم از طریق رادیو بارو نسخهٔ صوتی بعضی از مطالب، گفتگو، شعر و داستان را در اختیارِ خوانندگان قرار دهیم. نیز بخشی به متن‌های پراکنده اختصاص داده‌ایم: بی‌ستون. و بخشِ دیگری به مرورِ جنبهٔ بصری کتاب‌ها و مجلات و فیلم اختصاص دارد: روزن. بخشِ دیگری هم قرار است مجرای متن‌های غیرفارسیِ نویسندگان باشد: به زبانِ دیگر. می‌توانید از قسمتِ ارسالِ اثر متن‌ها و پادکست‌هایتان را برای بررسی بفرستید. تحریریهٔ بارو به روی یکایکِ متن‌ها گشوده است.

محمد قاسم‌زاده

آبه در زمانه‌ای زندگی می‌کرد که آشوب و جنگ بر آن حاکم بود. دخالت ژاپن در جنگ جهانی دوم که تأثیر مخربی بر این کشور داشت، آبهٔ جوان را دگرگون کرد تا آن‌جا که نتوانست تحصیلات دانشگاهی‌اش را در پزشکی به پایان برساند و در پایان جنگ حتا به شغل دستفروشی روی آورد. با این قریحهٔ خلاق او از همان اولین داستان‌های کوتاهش نمایان بود، تا آن‌جا که با اولین اثر، جایزهٔ اکوتاگاوا را برد. داستان‌های آبه را باید در شمار داستان‌های غیرمحاکاتی به حساب آورد، چراکه هیچ تقلید یا نمونه‌برداری از جهان بیرون، آن‌چنان‌که ارسطو و بعدها بسیاری نظریه‌پردازان رئالیست در تعریف محاکات می‌گویند، در آثار او دیده نمی‌شود. اما طبق نظر تودوروف، این فراروی از جهان واقع با شگفتی و حیرت همراه است و همین شگفتی نوشته‌های او را از تمثیل دور می‌کند.  در تمثیل، وقتی شخصیت‌های داستان با مفهومی که نویسنده برای آن قائل بوده، مطابقت داده می‌شود، مفهوم داستان کاملاً آشکار می‌شود.

عبدالوهاب احمدی

آرون کتاب افیون روشنفکران را در سال ۱۹۵۵ نوشت. می‌دانیم که مارکس دین را افیون توده‌ها می‌دانست. و آرون مارکسیسم را افیون روشنفکران خواند. در سال‌های پس از دومین جنگ جهانی به‌سبب نقشی که ارتش سرخ شوروی در پیروزی بر نازیسم بازی کرد، اتحاد شوروی و مارکسیسم و استالین از جایگاهی والا نزد روشنفکران چپ و چپ‌های غیرحزبی برخوردار شدند. شیفتگی آنان به کمونیسم چندان بود که تبلیغات شوروی‌ستایانه را چشم‌بسته باور می‌کردند و چشم بر واقعیت‌های هراسناک شوروی استالینی می‌بستند، به توجیه کنش‌ها و کردوکار نظام توتالیتر می‌پرداختند و منتقدان و افشاگران آن را می‌نکوهیدند.

ملیحه بهارلو

آگوستو پینوشه، دیکتاتور شیلی، در دوران حکومتش یعنی از ۱۱ سپتامبر سال ۱۹۷۳ تا ۱ مارس ۱۹۹۰ بیش از چهار هزار نفر را کُشت که ۱۰۰۲ نفر از این قربانیان هیچ تاریخ مرگی ندارند: ناپدیدشدگان. در گورستان عمومی شهر سانتیاگو «دیوار یادبود»ی است که نام شماری از قربانیان روی آن حک شده و حتی جایی هم برای قربانیان بیش‌تر در نظر گرفته‌اند، آن‌هایی که هنوز ممکن است پیدا شوند و نام‌شان به این دیوار اضافه شود هرچند خیلی از خانواده‌ها هم هیچ‌گاه نام قربانیان خود را گزارش نکردند چرا که هنوز از بازگشت پینوشه‌ها هراس دارند و آن دیوار هرگز نام تمام کُشتگان، شکنجه‌دیده‌ها، تبعیدی‌ها و اعدامیان را بر خود نخواهد دید.

ناصر نبوی
وقتی زندگینامه‌ی رمبو را می‌خوانیم، نمی‌توانیم جلودار شتاب خود سوی لحظه‌ای شویم که آن را به چیزی افراطی بدل می‌کند، چیزی که ماقبلی نداشته و دیگر از نو آغاز نخواهد شد. مالارمه می‌گوید: “ماجرای یکه‌ی تاریخ روح، او [رمبو] در زندگیِ خود شعرش را جراحی کرد.” چگونه پی‌یر آرنو در کتابش پیرامون رمبو می‌کوشد این معما را روشن بگرداند، معمایی که پنجاه سال است می‌سوزد و الهام شاعرانه را مبهوت می‌کند و آن را از خود جدا می‌سازد مثل تیغی دودم؟ رمزگشاییِ حقیقی‌ای برای این راز وجود ندارد و می‌بینیم که زندگینامه‌نویس از توضیحی به توضیح دیگر می‌لغزد، گویی سرگردان، در تذبذبی نهانی که رویکردی است بس پذیرفتنی در قبال پرسشی چنین. توضیحی که بر سرش توافق داریم به زودرنجیِ ادیبانه راه می‌برد. تنها کتابی که رمبو در صدد انتشارش است نیز همانی است که او در آن با ادبیات وداع می‌گوید. چه او فصلی در دوزخ را از بین برده باشد یا خیر، این ویرانگری بخشی از معنای این صفحات است و سکوتی که به پیشوازش می‌آید نسبت به سکوت عامدانه‌ی شاعر چیزی نیست مگر رخدادی ناچیز. 
کلمات را شما جستجو کنید، متن ها را ما پیدا میکنیم.