
دفتر یازدهم بارو در روزهایی منتشر میشود که همچنان اخبارِ خودکشی و مرگ و قتل از گوشه و کنار سرزمین به گوش و چشم میرسد. روزی آن نویسندهٔ بزرگ گفته بود که: «نوشتن، بیرون جهیدن است از صف مردگان»، امروز شاید بتوان گفت که «نوشتن باقیماندن است در صفِ زندگان». روزهایی را شماره میکنیم که تا بیگاه شوند به عمری دراز و کُندگذر و انباشته از جدال میمانند؛ گویی زمان در این روزها نمیگذرد، انباشت میشود. و انباشتِ روزها گاه چندان طاقتشکن میشود که نوشتن نیز همچون افقی شکننده در دوردست به تصویری مبهم و گریزپا ماننده میشود. با این همه، بارو همچنان در آن افقهای شکننده برجاست. همچنان بر پیمانِ آغازینِ خود با خوانندگان ایستاده است: بر هویتِ چندصدایی و مستقل و سانسورناپذیرِ خود استوار است و تا روزی که هست همان خواهد بود. در این دفتر ــــبهسیاق نشریات عصر مشروطهــــ اقتراحی را با شماری از نویسندگانِ پیشکسوت و جوانِ چند نسل و

در باب عشق
رادیکال ولی بردبار

اقتراحیهٔ دوم
پرسیدیم: «چه افقها و بنبستهایی را بر سر راه زبان فارسی میبینید؟»

از دفترهای دیگر

دفتر چهاردهم بارو
تحریریهٔ بارو

دفتر سیزدهم بارو
تحریریهٔ بارو

دفتر دوازدهم بارو
تحریریهٔ بارو

دفتر یازدهم بارو
تحریریهٔ بارو

دفتر دهم بارو
تحریریهٔ بارو

دفتر نهم بارو
تحریریهٔ بارو